آخرین لبخند آقای مرزبان
هادی مرزبان، بازیگر و کارگردان برجسته تئاتر در 81 سالگی درگذشت
شقایقعرفینژاد | روزنامهنگار
هادی مرزبان پس از یک دوره بیماری صبح روز یکشنبه از دنیا رفت. از مدتی پیش خبر بیماری و بستری شدن او در بیمارستان رسانهای شده بود در نهایت شرایط جسمانی او اجازه عمل جراحی نداد و او صبح روز یکشنبه در حالی از دنیا رفت که مشغول تدارک اجرای تازهترین اثرش با نام «پریزاد» بود که حالا برای همیشه ناتمام مانده است. هادی مرزبان از سال 1345فعالیت تئاتریاش را شروع کرد و در طول این سالها 2نکته در کار او شاخص بود. او از معدود اجراکنندگان آثار اکبر رادی و درواقع تقریبا تنها اجراکننده نمایشنامههای او بهخصوص پس از انقلاب بود. ویژگی بعدی او آموزش تئاتر به نوجوانان بود که از دهه 60شروع شد و برنامه تلویزیونی «ما میتوانیم» حاصل این دست فعالیت مرزبان بود.
کارگردانی وفادار به متن
هادی مرزبان در مقام کارگردان بیشتر از همه نمایشنامههای اکبر رادی را اجرا میکرد، نمایشنامههایی ملی- ایرانی که معمولا در تالار وحدت، سالن اصلی تئاترشهر و تماشاخانه سنگلج روی صحنه میرفت. سبک کارگردانی هادی مرزبان عموما بر پایه وفاداری مطلق به متن نمایشی، دقت وسواسی در جزئیات صحنه و ترکیب کلاسیک خلاصه میشد. او اغلب آثار نویسندگان بزرگی مثل اکبر رادی را با حس عمیق اجتماعی و روانشناختی اجرا میکرد و میتوان گفت تمرکز اصلی مرزبان بیشتر روی ریتم طبیعی دیالوگها بدون تحریف بود و سعی میکرد از عناصر صحنه ازجمله نورپردازی به شکل دراماتیک استفاده کند. در آثاری که کارگردانی میکرد موضوع انسان، زندگی و جامعه زیاد دیده میشد. مرزبان از دهه 1340 کارش را روی صحنه شروع کرد، با اجراهایی مثل «هاملت با سالاد فصل» و «شب روی سنگفرش خیس». تلهتئاترهایش هم زبانزد بود.
هادی مرزبان تقریبا جزو پرکارهای حوزه تئاتر بهحساب میآمد و البته در اجراهایش نمیتوانست همه منتقدان و تماشاگران را راضی نگه دارد. یکی از کارهایی که مرزبان خیلی دوست داشت آن را اجرا کند، نمایشنامه «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» بود، نمایشی که در نهایت سال 1401روی صحنه رفت، نمایش پربازیگری که بهار روی صحنه رفت و مرزبان را به یکی از آرزوهایش رساند. مرزبان به «بنگاه تئاترال» علی نصیریان نیز علاقه داشت، نمایشی که در 2نوبت در سنگلج و شهرزاد اجرا کرد.
در همان سنگلج متن دیگری از اکبر رادی با عنوان «آهسته با گل سرخ» را روی صحنه برد. مرزبان بیشترین تمرکزش اجراهای کارهای اکبر رادی بود و رادی ازجمله نمایشنامهنویسانی بود که به او علاقه و ارادت فراوان داشت.
تئاتر به روایت مرزبان
تئاتر من باید بوی نجیب نم کاهگل بدهد. غیراز این هم کار نمیکنم. اعتقادم بر این است که ما ایرانی هستیم و باید تئاتر ایرانی کار کنیم. تئاتر غرب را به هیچ شکل رد نمیکنم، ولی میگویم باید خودمان را بسازیم بعد سراغ مرغ همسایه برویم. ما خیلی چیزها داریم. سعدی داریم، مولانا و فردوسی داریم. 50سال است دارم کار میکنم، 40سال است که از فرنگ برگشتهام، ولی نخستین کاری که بعد از رسیدن به ایران کردم یک نمایش محلی بود.
من خیلی از لحظههای خوبم را به تئاتر دادم و تئاتر در عوض به من نفس داده است. من اگر تئاتر نداشته باشم، نفسم قطع میشود. این را واقعا میگویم. حتی اگر از نظر مالی وضعیتم خوب باشد، ولی تئاتر نداشته باشم، زندگی ندارم.
در گذشته آدمهای تئاتر تئاتریتر بودند. من مال نسلی هستم که بازیگر تئاتر اصلا شرم داشت درباره دستمزدش حرف بزند. در آخر دستمزدش را هم میگرفت، ولی هدف آن نبود؛ هدف چیز دیگری بود. به قول سعدی هدف از کاشتن برزگر گندم بود نه کاه. الان وقتی بازیگر جوانی را برای کار دعوت میکنی، قبل از هر چیز میپرسد چقدر دستمزد میدهی. ماجرا بازاری شده است؛ به همین دلیل بیشتر با یکسری آدم ثابت کار میکنم و حرمت همه آنها را هم دارم.
من دارم تئاتر کار میکنم. من اگر تئاتر کار نکنم میمیرم. اگر طوری شود که نتوانم تئاتر کار کنم، مسلما روز مرگ من است.
بهترین راه برای تمرین جوانها کار عملی روی صحنه است. نفس به نفس پیشکسوتها بدهند و یاد بگیرند.
پلکان، آهسته با گل سرخ، هاملت با سالاد فصل، آمیزقلمدون، شب روی سنگفرش خیس، باغ شبنمای ما، ملودی شهر بارانی، پایین گذر سقاخانه، لبخند باشکوه آقای گیل، خانمچه و مهتابی و تانگوی تخممرغ داغ نمایشنامههایی از رادی هستند که مرزبان در طول سالها آنها را روی صحنه برد.
