طعم گیلاس تلخ شد
همایون ارشادی در 78 سالگی درگذشت
شقایق عرفی نژاد | روزنامهنگار
با «طعم گیلاس» به شهرت رسید و با «درخت گلابی» به یکی از نشانههای سینمای متفاوت و هنری مبدل شد و در سالهای بعد بیشتر از هر بازیگر شاغل در ایران، در تولیدات جهانی جلوی دوربین رفت. همایون ارشادی که دیروز در ۷۸سالگی از دنیا رفت، بهعنوان بازیگر فیلم برنده نخل طلا، شمایلی آشنا برای دوستداران سینمای جدی در سراسر دنیا بود؛ بازیگری که از دهه80 در تولیدات سینمای جریان اصلی هم حضور یافت ولی معمولا با همان نخستین تجربههایش، «طعم گیلاس» کیارستمی و «درخت گلابی» مهرجویی شناخته میشد.
همایون ارشادی بدون اینکه از قبل برایش برنامه داشته باشد یا شاید حتی علاقهای احساس کند تبدیل به بازیگر شد. او معماری را در ایتالیا آموخته بود اما بعد به ایران برگشت و خیلی اتفاقی در «طعم گیلاس» عباس کیارستمی بازی کرد. خلاف آنچه گفته میشود «طعم گیلاس» نخستین فیلم او نبود. او پیش از آن به واسطه آشناییای که با محمد نیکبین، همسر تهمینه میلانی داشت سال 1373در فیلم «کاکادو» به کارگردانی تهمینه میلانی بازی کرده بود. اما واقعیت این است که «طعم گیلاس» برخلاف ریتم و جریان فیلم چنان پرهیمنه و پرهیاهو بود و چنان در سینمای ایران و جهان درخشید که کسی فیلم قبلی ارشادی را به یاد ندارد و تمایل جمعی بر این است که نخستین فیلم او شناخته شود. نقش آقای بدیعی آنقدر بر او خوش نشست که بعدتر سیلی از نقش شخصیتهای روشنفکر به او پیشنهاد میشد. ازجمله «درخت گلابی» داریوش مهرجویی.
ارشادی درباره بازی در فیلم «طعم گیلاس» گفته است: «یک روز پشت چراغ قرمز یکی از خیابانهای تهران منتظر بودم که دیدم کسی به شیشه پنجره خودروام میزند. سرم را برگرداندم و متوجه شدم که او عباس کیارستمی است. گفت من میخواهم یک فیلم بسازم و دوست دارم شما هم در این فیلم باشید.»
محمود شایان «درخت گلابی» مثل حمید هامون، روشنفکری به بنبست رسیده است. هر چند هیچوقت با حمید هامون قابل مقایسه نیست و اتفاقا هربار که درباره «درخت گلابی» بحث میشود بیشتر نوستالژی نوجوانی و 2 نوجوان فیلم یادآوری میشود تا شخصیت محمود شایان. اما به هر حال نقش این نویسنده چنان روی همایون ارشادی مینشیند که تا مدتها بعد همین شخصیت روشنفکر مدام به او پیشنهاد میشود.
فیلمهایی که ارشادی خارج از ایران کار کرد
همایون ارشادی یکی از معدود بازیگران ایرانی بود که در فیلمهای غیرایرانی هم بازی کرد. او نخستین بار سال 2007 با «بادبادک باز» که براساس رمان معروف خالد حسینی به همین اسم ساخته شد، این تجربه را بهدست آورد. بعد از آن هم ارشادی بین سالهای 2009 تا 2016در فیلمهای آگور، سی دقیقه پس از نیمهشب، تحتتعقیبترین مرد، آرمانشهر، علی و نینو و آخرین سکنه حضور پیدا کرد و با فیلیپ سیمورهافمن و ویلم دفو همبازی شد.
شما میتونی با من همدردی کنی… میتونی بفهمی من چمه… اما حسش نمیتونی بکنی…
میتونی زبونی با من همدردی کنی ولی نمیتونی حسش کنی… شما رنج خودت رو داری من رنج خودم رو دارم...
من میفهمم شما چته شما میفهمی من چمه اما حسش نمیتونی بکنی…
بدیعی ٫ «طعم گیلاس»
خستگی باستانی، خستگی موروثی ذرهذره از تنم بهدر میشود. آرامش پربار این درخت، به من هم سرایت کردهاست. خوبم! خوشم! کجام؟ هیچجا! نیمهشب است یا نزدیک سحر؟ نمیدانم! انگار در مکثی خالی میان 2دقیقه پرهیاهو نشستهام. میان بینهایت گذشته، و بینهایت فردا. و نگاهم به عنکبوتی است که صبور و آرام، توری نازک میبافد.
محمود شایان٫«درخت گلابی»