
ماجرای تابلوی ضامن آهو

قطعا هر یک از تابلوهای شگفتانگیز و زیبای استاد فرشچیان ماجرا و داستان خود را دارد و پشت هر یک از این تابلوها قصهای هست، اما شاید جذابترین ماجرا مربوط به تابلوی ضامن آهو باشد که استاد همیشه دوست داشت آن را برای دیگران بیان کند. ماجرا از این قرار است که استاد فرشچیان در مدتی کوتاه از ناحیه دست راست دچار مشکل شد، بهطوری که نمیتوانست انگشتانش را حرکت دهد. خب، ازکارافتادگی دست راست استاد میتوانست پایان کار این هنرمند چیرهدست باشد. استاد فرشچیان خود در اینباره گفتهاست: «پزشکان حاذق و پرآوازه هم تشخیص دادند که به مرور زمان و فشار زیاد، عصبهای دستم بهشدت آسیب دیده و بهراحتی قابلترمیم نیست و تأکید کردند هرگز نباید قلم بهدست بگیرم و نقاشی کنم. دلم خیلی شکست که دیگر توان خلق اثر و نقاشی را ندارم تا اینکه به ذهنم رسید از امام رئوف، حضرت رضا(ع)، درخواست کنم کمکم کنند تا این بیماری علاج شود و همان لحظه نذر کردم که اگر دستم بهبود یافت، ماجرای شفاعت و ضمانت آهو را به تصویر بکشم.» در این تابلو همه خطوط، نقوش و عناصر آن متوجه امام رضا(ع) است که در سمت راست بالای تابلو در هالهای از نور قرار دارد.