
بگذر از تابستان

مگر میشود خاطره کودکی و نوجوانی و روزهای کشدار تابستان و رؤیای دوچرخه و اسکیت را از یاد برد؛ انگار فصل گرم از راه میرسید برای اینکه ما در آن سن و سال باد شویم، قهرمان شویم، بگذریم از کوچه و محله و معبر و محدوده همیشگی اما اینبار نه با پای پیاده و کیف مدرسه بهدست که با دوچرخه و سرعتی دلنشین. ما بهسوی رؤیاها رکاب میزدیم تا از تابستان بگذریم... .
عکسها: محسن اسماعیلزاده