زن بچهبغل آمد به مغازه بقالی سر کوچه. پیرمرد بقال مشغول چیدن و مرتبکردن وسایل در قفسهها بود.
زن گفت: «حاجآقا یک بسته پودر لباسشویی میخواستم.»
پیرمرد از همان گوشه مغازه کارتنهای پودر لباسشویی را نشان داد و گفت: «دخترم من دستم بند است. خودتان از آنجا بردارید.»
زن به سمت کارتنهای پودر لباسشویی رفت و یک پاکت برداشت.
لحظاتی بعد پیرمرد آمد حساب کند.
پرسید: «دخترم از کدام کارتن برداشتی؟»
زن برگشت نگاهی به کارتنها کرد و گفت: «هر دو کارتن از یک مارک است حاجآقا.» بعد با دست اشاره کرد: «این یکی.»
پیرمرد گفت: «بله مارکشان یکی است، اما آن یکی کارتن، خرید قبلی است و قیمتش مناسب است. از آن یکی کارتن بردارید که ارزانتر است.»
آن یکی کارتن ارزانتر است
در همینه زمینه :