
حکایت بز مشاسماعیل در بوستان معروف

جایی در سینهکش کوه و میان درخت، سنگ و سکوت بوستان جمشیدیه، مجسمهای از مشاسماعیل درخشش هنر مجسمهسازی را به رخ رهگذران میکشد؛ بزی آهنی با تکههای فلز و مفتول به خاطرات کودکی مشاسماعیل جان بخشیده است.
توکل اسماعیلی، معروف به مشاسماعیل، یکی از چهرههای متفاوت مجسمهسازی است؛ هنرمندی خودآموخته که از دل زندگی روزمره و تجربههای شخصیاش، راهی به دنیای هنر گشود. شاید کمتر کسی باور میکرد که مستخدم کارگاه مجسمهسازی دانشکده هنرهای زیبا، روزی تبدیل به مجسمهساز شود اما سرنوشت، او را به هنرمندی فاخر مبدل کرد و سرانجامی خوش برای او رقم زد.
علیرضا زمانی، تهرانپژوه درباره توکل اسماعیلی و آثار او در گوشه و کنار تهران میگوید: مشاسماعیل مجسمههایش را از دل خاطرات روستا و کودکی بیرون میکشید؛ بزهایی با یالهای آهنی بلند که گاهی خشن و گاهی مهربان به نظر میرسیدند. همین بزها بودند که باعث شهرت او شدند. آثارش حالا در جاهایی مثل پارک ملت (درخت مقدس)، استادیوم آزادی (رستم و دیو سفید) و پارک جمشیدیه دیده میشوند. او در سال ۱۳۰۲ در قزوین به دنیا آمد و کودکیاش را در کارگاه مسگری پدرش گذراند. علاقهای به مسگری نداشت و بیشتر دلش با ساختن چیزهایی بود که خودش دوست داشت، مثل کبوترهایی از فلز. پدرش هم بالاخره گفت: «تو به درد این کار نمیخوری» و همین شد که در ۲۲سالگی کارگاه پدری را ترک کرد و به تهران آمد. سالها بعد، در چهلسالگی، مشاسماعیل به عنوان مستخدم وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. او را به آتلیه مجسمهسازی فرستادند؛ جایی که حضورش خیلی زود از یک کمککار ساده فراتر رفت و هنرمندانی مثل هوشنگ سیحون، دکتر کوثر و دکتر فلامکی متوجه ارزش کارهایش شدند. بهتدریج خودش هم فهمید آنچه میسازد، فقط بازی با فلز نیست. به گفته پرویز تناولی استاد مجسمهسازی دانشگاه تهران، او تنها نمونه برجسته یک مجسمهساز خودآموخته در ایران است که بدون آموزش آکادمیک، توانست به دل مردم و دنیای هنر راه پیدا کند. همچنین پرویز کلانتری نقاش، طراح، نویسنده، تصویرگر و روزنامهنگار معاصر ایرانی، کتابی به احترام او نوشته و دربارهاش گفته است: «مشاسماعیل به نیچه شباهت دارد.»