
خانواده مقتول برای قاتل درخواست اشد مجازات کردند
اعترافات جدید قاتل الهه

الهه فراهانی- روزنامهنگار
قاتل الهه حسیننژاد، صبح دیروز درحالی برای انجام تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل شد که همزمان، پدر و مادر مقتول با حضور در اداره آگاهی خواستار قصاص هرچه زودتر قاتل دخترشان شدند.به گزارش همشهری، پرونده قتل دردناک الهه حسیننژاد که از اواخر هفته گذشته افکار عمومی را بهشدت تحتتأثیر قرار داده، همچنان در صدر اخبار رسانهها و شبکههای اجتماعی است. الهه دختری 25ساله بود که چهارم خردادماه، از محل کارش که آرایشگاهی در سعادتآباد بود، خارج شد که به خانه برود. او در میدان آزادی به عنوان مسافر سوار یک سمند نقرهای شد که به خانهشان در اسلامشهر برود اما ناپدید شد. در حالی که تصاویر او شبکههای اجتماعی را پر کرده بود، پرونده گم شدن الهه پس از گذشت چند روز در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و آنها در کمتر از 48ساعت موفق شدند راننده سمند نقرهای را دستگیر و اسرار گم شدن الهه را فاش کنند.قاتل که بهمن نام دارد در بازجوییها به قتل الهه اعتراف کرد و مدعی شد که جسد او را در بیابانهای حوالی فرودگاه امام(ره) رها کرده است. به این ترتیب تیم تحقیق راهی آنجا شدند و جسد دختر بیگناه را پیدا و به پزشکیقانونی منتقل کردند.
درخواست اشد مجازات
پس از افشای راز هولناک این پرونده، جسد الهه تحویل خانوادهاش شد و آنها در شوک و ناباوری، مراسم خاکسپاری را برگزار کردند. خانواده الهه سپس راهی دادسرا و اداره پلیس آگاهی تهران شدند و برای قاتل دخترشان درخواست اشد مجازات یعنی قصاص کردند.
صبح روز گذشته، قاتل الهه برای انجام تحقیقات بیشتر به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و پیش روی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی و بازپرس شکیبزاده، قاضی رسیدگی به پرونده قرار گرفت. در جلسه دیروز، متهم باردیگر جزئیات قتل هولناکی را که مرتکب شده بود، شرح داد. از سوی دیگر تیم روانشناسی نیز به جلسه تحقیق دیروز ملحق شدند تا سلامت روانی قاتل و شخصیت او را مورد بررسی قرار دهند و سپس نتیجه را اعلام کنند.
گفت و گو
ناگفتههای قاتل
قاتل الهه، صبح دیروز در گفتوگو با خبرنگاران مدعی شد که ناخواسته جان دختر جوان را گرفته است.
انگیزهات از قتل، سرقت گوشی موبایل مقتول بود؟
من اصلا قصد قتل را نداشتم.
پس چه شد که جان دختر بیگناه را گرفتی؟
6ماه بود که از همسرم جدا شده بودم. من همسرم را دوست داشتم، اما خیلی با هم اختلاف داشتیم. از اینکه مرا ترک کرده بود، عصبانی بودم. خواستم با آن دختر درددل کنم که آرام شوم، اما حرفهایی زد که عصبانی شدم. لحظه آخر هم که گوشی موبایلش را دیدم، وسوسه شدم تا گوشی را از او بگیرم، اما مقاومت کرد و من ناخواسته جانش را گرفتم.
چه حرفهایی زد؟
حرفهایی که اعصابم را به هم ریخت و کنترلم را از دست دادم. من گوشیاش را سرقت کردم، اما انگیزهام اصلا سرقت نبود. چون اصلا گوشی را نفروختم. حتی موقع پرداخت کرایه، شماره کارتم را به او دادم. اگر قصد قتل داشتم که این کار را نمیکردم. آن شب وقتی مقتول بهعنوان مسافر سوار ماشینم شد، چون عجله داشت گفت کرایه مسافرهای دیگر را هم میپردازد. اگر قصد من شیطانی یا سرقت بود، باید تا مقتول سوار میشد، حرکت میکردم. حالا همه مرا یک جانی بیرحم میدانند؛ درست است؟ اما من واقعا از همان ابتدا قصد کشتن او را نداشتم.
همیشه با خودت چاقو حمل میکنی؟
من مسافرکشم. شبها مسافر میزدم. معمولا در میدان آزادی مسافر سوار میکردم و مقصدم اطراف تهران بود. بارها مسافر به خارج از تهران بردهام و گاهی هم سمت فرودگاه امامخمینی رفتهام؛ به همین دلیل چاقو را برای دفاع از خودم حمل میکردم تا اگر خطری تهدیدم کرد، از آن استفاده کنم.
اختلافت با همسرت بر سر چه مسائلی بود؟
با هم نمیساختیم، اما من عاشقش بودم. بالغ بر 50بار از یکدیگر شکایت کرده و کارمان به دادسرا کشیده بود. بر سر کوچکترین مسائل درگیر میشدیم؛ البته بیشتر برمیگشت به خانوادههایمان. در نهایت او تصمیم به جدایی گرفت و حدود 6ماه قبل، بعد از 12سال زندگی از هم جدا شدیم.
بعد از طلاق چه کردی؟
تنها زندگی میکردم. قبل از طلاقمان هم ساکن اسلامشهر بودیم. دوست داشتم همسرم برگردد، اما میدانستم برگشتی در کار نیست. بعد از طلاق، همسرم رفت خرمآباد پیش پدر و مادرش.
از ترس تو فرار کرد؟
نه. مگر من هیولا هستم؟ پدرش از چند سال قبل با باجناقم، یک مغازه نان فانتزی افتتاح کرده بودند؛ بهخاطر پدرش رفت نه از ترس من.
پروندهات نشان میدهد سابقهداری.
سابقه درگیری، شرارت و تهدید دارم، اما سابقه تجاوز یا آدمربایی، زورگیری یا سرقت ندارم. باور کنید من اصلا قصد سرقت یا هر نیت دیگری که بگویید نداشتم. گفتم که عصبانی بودم. میخواستم با او درددل کنم، اما عصبانیتم بیشتر شد.
اما ظاهرا قبلا یک پرونده سرقت داشتهای.
تنها سابقه سرقتم برمیگردد به دزدیدن 2گوسفند. ماجرا از این قرار بود که چند سال قبل با خانواده عمویم دچار اختلاف شدم و برای انتقامجویی 2تا از گوسفندانش را دزدیدم.