
اینجا باروت میکوبیدند!

ویژگی: نگرانی و ترس اهالی از کارگاههای باروتکوبی
باروتکوبی، نام و نشان یکی از بخشهای محله صفائیه در گذشته نهچندان دور است؛ عنوانی که با سرنوشت و فعالیت ساکنان این محله آمیخته شده بود. وقتی بهدنبال اینکه چرا نام محله را باروتکوبی گذاشتند، میرویم، هر یک از قدیمیهای محل برایش دلیل و خاطرهای دارند؛ از پیرزن باروتکوب گرفته تا فوت چندین نفر از اهالی. محمدعلی عالمی که موهای خود را در این محله سفید کرده و از ساکنان قدیمی صفائیه است، میگوید: «آن طرف رودخانه در نزدیکی کوه کارگاه کوچکی بود که صاحبش در آن باروت میکوبید. آن وقتها مثل حالا نبود که با فناوری پیشرفته در چشمبرهمزدنی بخش قابلتوجهی از کوه را به سنگهای ریز تبدیل کنند. با دستگاه در چند نقطه کوه، سوراخهایی به عمق ۲متر حفر میکردند و لولههایی را در آن میگذاشتند. داخل لولهها باروت میریختند. سر لوله را به طناب بلندی وصل میکردند و جای امنی میرفتند بعد فتیله را آتش میزدند تا به لوله و باروتها برسد و منفجر شود.»
عالمی میافزاید: «باروتها را «عباس» میکوبید. کارش را خوب بلد بود. باروتها را نمدار میکرد و میکوبید. بعد در کیسههای نیمکیلویی میریخت و به کارخانه سیمان و بقیه کارخانههایی که به سنگ خرد کردن نیاز داشتند میفروخت. چند سال کارش این بود و چند نفری را هم مشغول کار کرده بود. از همان زمان بود که نام این محله شد باروتکوبی. یک روز وسط کار یک کیسه باروت منفجر شد و جان پسرش را گرفت. همان موقع دیگر بیخیال باروت کوبیدن شد و سر به کوه و بیابان گذاشت.»
هر چند وقت یکبار بوی انفجار باروت و صدای مهیب آن در محله میپیچید و کام اهالی را تلخ میکرد. بهگفته عالمی، اهالی محله هر چند روز یکبار غروبها باید چنین وضعی را تحمل میکردند؛ برای همین نزدیک عصر که میشد گوشهایشان را برای چنددقیقهای محکم میگرفتند یا شال و کلاه میکردند و به چشمهعلی میرفتند. زیارت حرم حضرت عبدالعظیم(ع) هم گزینه خوبی برای گریز از این وضع بود. فناوری پیشرفت کرد و دیگر باروت کوبیدن از مد افتاد اما نامش اینجا ماندگار شد.» او درباره شغل دیگر اهالی این محله میگوید: «برخی از افراد محل در گذشته به حرفه چالزنی مشغول بودند. در واقع چالزنی همان حفر کردن و کندن زمین است. اغلب این افراد تنومند و قوی بودند و با دیلم چال میزدند. یکی از چالزنهای معروف «آقامهدی» بود که میگفتند روزی ۴متر زمین را حفر میکرد. کمکم افراد دیگری از محله مشغول این کار شدند.»