مسعود میر: فال که بگیریم حلول بهار را لابد سنجاق میشویم به مطلع غزل خواجه که:
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
مرد شیرازی دروغ نمیگوید که ما به حرمت کلمه و کار، یک سال تمام رفتیم سراغ غمها و دردها و کمبودها. رفتیم سراغ عجیبها و حتی غریبها اما درمان، مرهمی نبود که در خورجین ما باشد، پس شولای صبر پیشه کردیم و زمزمه دغدغهها را سر دادیم.
ما به تلألو امید معتادیم و میدانیم که باید گفت و نوشت تا روزگار، بِه شود و اصلا همین آخر سالی دلمان را خوش کردهایم به بیت دیگر همان غزل حافظ که:
یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان
من و ما در جمعی که احوالش گزارش بود کوشیدیم آینهای باشیم برابر مردمان و روزگار و زیست و زمانه تا در سالی که همشهری بعد از 2دهه وقفه دوباره داغ چاپ بر صفحهای به نام گزارش نهاد، با شما باشیم و از شما باشیم.
گزارش سال
در همینه زمینه :