
مرگ چنارهای ولیعصر، راویان تاریخ

لیلا باقری
میگوییم خیابان ولیعصر اما در ذهنمان چنارها و نهرهای دو سوی خیابان نقش میبندد. طبیعت خیابان 18کیلومتری که جنوب تهران را به شمالش وصل میکند و مهمترین دارایی آن است. خیابانی که بهگفته عبدالله مستوفی سال ۱۳۰۶ کلنگ ساختش خورد تا کاخ تابستانی شاه، سعدآبادبه کاخ زمستانی، کاخ مرمر، وصل شود.
شاه به مهندس فردوسی، سازنده خیابانهای زیادی در تهران، میگوید به سعدآباد بیا و به او میگوید تا قنات
باغ فردوس را سنگچین بگذارد و بعد برود تا محدوده تهران آن روزها. بعد تصمیم میگیرند دو سمت خیابان را چنار بکارند که تهران به گواه تاریخ شهرچنارهاست. چناری که در باور مردم ایران مقدس است. درخت در اصل ارزش دارد. اصلا بشر هرجا درختی دید، تصمیم به ماندن گرفت و به گواه تاریخ ما همواره به درخت پناه بردهایم که درخت یعنی آب و آبادانی و خاک حاصلخیز. هرچه پیش آمدیم نیاز خود به درخت را بیشتر فهمیدیم. از نشانهای برای زندگی تا بار و بر و خواص دارویی و... درختی که حتی بعد از مرگش هم به شکلی دیگر به حیات خود ادامه و به ما از راه نور و گرمایش انرژی میدهد. این بود که ایرانی خانهای نساخت که جایی برای درخت نداشته باشد، کوچه و خیابانی آباد نکرد که دو سمتش درختی نباشد. در راستای همین تفکر 18هزار اصله درخت به فاصله هر دو متر کاشته شد و بوته گل سرخی هم میانشان. پژوهشها نشان میدهد اصل و نژاد خیلیهایشان به محله کن میرسد. میگویند «ارباب خلیل» باغدار معروف محله کن چنارهای جوان را از خزانه چنار «باغ نو» سوار بر اسب و الاغ به خیابان تازهتاسیس میفرستاد. حالا اما قطع درختان ولیعصر کمکم این خیابان را از مهمترین هویت آن خالی میکند. میگویند حفاریها برای توسعه شهری و سیستم حملونقل، ساختوسازهای بیرویه، آلودگی هوا و خاک، سمهای شیمیایی و... مهمترین تهدیدها هستند. بهنظرم اما اینها تهدید اصلی نیست، بلکه نتیجه تهدیدی بزرگتر است؛ نتیجه بیمهری ما به درخت است. اینکه یادمان رفت همزیستی تنها در کنار آب و درخت حاصل میشود و تا توانستیم ساختیم، نه حریم درخت را رعایت کردیم و نه آنچنان که باید کنار ساختهها جایی برای نهال تازه گذاشتیم. حالا آن باقیماندههای چنار با عمری حدود 100سال با مرگ همبسترند، درحالیکه چنار درختی است که همیشه جوان میماند. هرسال پوست میاندازد و تازه میماند و در ایران بهگفته فعالان محیطزیست تا ۱۵۰۰سال هم پایه درخت چنار داریم. چنار جزو درختانی است که توانایی سازگاری بسیار بالایی دارد. بهویژه در همین تهران. اما چنان آلودگی آب و خاک و نور زیادشده است که این زیبای افشان با همه نجابت و قناعتش مجبور به رقابت است برای تأمین آب و غذا... و پارکینگهای مطبق زیر زمین ریشههایش را زدند و او را از نفس انداختند. از نفسانداختن چناری که در گذشته بهسادگی میزیست و اما حالا مضطرب است. چون از رفتار ما میفهمد که مثل قبل دوستش نداریم و نهتنها مقدس نیست که اگر پای منافع وسط باشد سم هم پای طوق نازنینش میریزیم... و نمیدانیم که او شعور و احساس دارد. مطالعه رفتارش میگوید در جایی که آپارتمانسازی شده رشد شاخ و برگ خودش را مهار میکند تا به سمت محل زندگی این بشر آسیبرسان نرود که احتمال خطر و آسیب وجود دارد. از سوی دیگر در جایی که آدم کمتری رفتوآمد کند و در آرامش باشد جسور است و این جسارت در رشد را میتوان در پیچ و خم تنه و شاخ و برگهای یله و رها و افشانش دید.چنار کهن جزو آثار باستانی و ملی است. درختی که حکایت و تاریخ و پیشینه ما را در خود دارد و نهتنها باید ایستاده و سلامت بماند که باید همچنان درختان بیشتری بکاریم... نه فقط برای پوشش گیاهی که نیازمندیم درختان احوال ما را برای آیندگان روایت کنند. درختان ضعیف و بیمار و جوانمرگ شده راوی احوال ما که سردرگم و مضطرب و از ریشه جداییم و درختان کهنسال با تنههایی پیچدرپیچ راوی احوال آنان که با خودشان و زمین و آسمان در صلح و آرامش بودند.