آخرین طعمه دزدان موبایلقاپ، یک زن آشنا بود
اشتباه عجیب، جوکرهای سارق را گیر انداخت
الهه فراهانی- روزنامهنگار
2سارق موبایل قاپ بهصورتشان ماسک جوکر میزدند و راهی سرقت میشدند. آنها با حمله به زنان و دختران گوشی آنها را سرقت میکردند، اما در آخرین سرقت مرتکب اشتباهی عجیب شدند. به گزارش همشهری، از چندی قبل گزارش موبایلقاپیهای سریالی در تهران به پلیس آگاهی اعلام شد. آنطور که مالباختهها میگفتند، سارقان 2جوان موتورسوار بودند که در خیابانهای خلوت به آنها حمله کرده و گوشیشان را قاپیده بودند، اما نکته عجیب اینکه هردو سارق در جریان سرقتهایشان ماسک جوکر بهصورت داشتند. در این شرایط تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران جستوجو برای شناسایی و دستگیری سارقان عجیب را آغاز کردند تا اینکه اتفاق عجیبی رخ داد.
طعمه آشنا
چند روز قبل زنی میانسال به همراه پسرش قدم در اداره آگاهی تهران گذاشتند و گفتند که جوکرهای سارق را میشناسند. زن میانسال توضیح داد: چند روز قبل در یکی از خیابانهای مرکز تهران در حال خرید بودم که موبایلم زنگ خورد. تلفنم را جواب دادم و در حال صحبت بودم که یک موتورسیکلت با 2 سرنشین به من نزدیک شد. یکی از آنها گوشی مرا قاپید و وقتی برگشتم و به چهرهشان نگاه کردم، ترسیدم، هردو سارق ماسک جوکر بهصورت داشتند. آن روز به خانه برگشتم و موضوع سرقت را برای خانوادهام تعریف کردم. پسرم با شنیدن حرفهایم گفت که سارقان را میشناسد. او توضیح داد که چند روز قبل به خانه یکی از دوستانش رفته و در اتاق او با ماسک جوکر مواجه شده است. وقتی از دوستش سهیل پرسیده که چرا ماسک جوکر خریده، او مدعی شده که علاقه شدیدی به فیلم جوکر و شخصیت آن دارد، اما بعدا پسرم فهمیده بود که سهیل در کار سرقت است و حالا حدس ما این است که سهیل سارق موبایلم است.
حل معما
با اظهارات این مادر و پسر، سهیل 20ساله توسط مأموران اداره آگاهی تهران دستگیر شد. او هرچند اصرار بر بیگناهی داشت، اما وقتی شواهد را علیه خود دید، راز سرقتهای سریالیاش را فاش کرد. او گفت با همدستی دوستش مهران، نقشه سرقتهای سریالی را کشیدهاند و با استفاده از ماسک جوکر، دست به موبایل قاپی زدهاند. با اعتراف سهیل، مأموران، همدست وی را دستگیر کردند و هر دو با قرار قانونی و انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.
گفت و گو
خانوادهام مقصر بودند!
سهیل نخستینبار است که دستگیر میشود و سابقهای در پروندهاش ندارد. او خانوادهاش را مقصر میداند و میگوید اگر مخالفتهای آنها نبود، هرگز پایش در دنیای تبهکاران باز نمیشد.
چرا خانوادهات را مقصر سرقتهایت میدانی؟
چون آنها سر ناسازگاری و لجبازی با من گذاشتند و اجازه ندادند به خواستههایم برسم. من عاشق بازیگری هستم و میخواستم به دانشکده هنر بروم. حتی از نوجوانی بارها کلاسهای بازیگری ثبت نام و در آنها شرکت کرده بودم. اما پدرم مخالف بود.
چرا مخالف بود؟
نمیدانم، دلیل خاصی نداشت. پدر من بازاری است و دلش میخواست حرف، حرف خودش باشد. او دوست داشت بچههایش درس بخوانند و دکتر یا مهندس شوند. حتی به خواهرم که عاشق موسیقی بود اجازه نداد، هنر و موسیقی بخواند. خواهرم ناچار شد مهندسی عمران بخواند؛ درحالیکه میدانم علاقه شدیدی به موسیقی داشت. او یک پیانیست حرفهای است، اما پدرم میگفت موسیقی نان و آب نمیشود. درباره بازیگری هم همین نظر را داشت. میگفت باید درس بخوانی و دکتر شوی.
و تو بهخاطر مخالفتهای پدرت، آینده خودت را تباه کردی؟
راستش، من تصمیم جدی گرفته بودم که به دانشکده هنر بروم، اما پدرم رفت برای من دفترچه سربازی گرفت و گفت باید بروی خدمت. من هم با او لج و خانه را ترک کردم. بعد هم تصمیم گرفتم برای انتقام از او دست به خلاف بزنم. فکر میکردم حتی اگر دستگیر شوم آبروی پدرم میرود و او ضرر میکند نه من، اما اشتباه میکردم.
چند مورد سرقت انجام دادهاید؟
حدود 30سرقت. چون من هر بار جزئیات سرقت را در دفترچهام مینوشتم.
با موبایلهای سرقتی چه میکردی؟
من که یک ریال هم از سرقتها نگرفتم. دوستم مهران گوشیها را به مالخر میفروخت و خرج میکرد. گاهی هم مرا میبرد رستورانهای مختلف و دنگم را نمیگرفت. من که نیاز مالی نداشتم، هدفم فقط ضربه زدن به پدرم بود، چون میدانستم درنهایت گیر میافتم.
میدانی تو و همدستت چطور گیر افتادی؟
بله، میدانم.متأسفانه بدشانسی آوردم. از بخت بد، مادر یکی از دوستانمان را بهصورت اتفاقی طعمه قرار دادیم و پسر او از روی ماسک مخصوصمان ما را شناخت.
چرا حالا ماسک جوکر بهصورت میزدید؟
چون علاقه خاصی به جوکر داشتم. فیلم جوکر را هم بارها و بارها تماشا کرده بودم. دلم میخواست روزی در یک فیلم بازی کنم که مشهور و جهانی شوم؛ مانند شخصیت جوکر. فیلمی که مخاطبان بسیاری را بهخودش جلب کند و من نیز تبدیل شوم به یک سوپراستار، اما خب پدرم اجازه نداد به خواستهام برسم.