محمد درویش/ کارشناس ارشد محیطزیست:
۱- در طول ۴۵ سال و ۱۰ماه و ۲۴ روزی که از تاسیس سازمان حفاظت محیطزیست در ۱۲بهمن ۱۳۵۰ میگذرد؛ دهها دانشکده محیطزیست، منابع طبیعی و رشتههای مرتبط در ایران آغاز بهکار کرده و هزاران نفر از این واحدهای عالی آموزشی فارغالتحصیل شدهاند؛ بهنحوی که اینک شمار دانشآموختگان این حوزه نه فقط قابل مقایسه با نیمقرن پیش نیست، بلکه هیچ کشوری در منطقه، حتی ترکیه و پاکستان هم به اندازه ایران مهندس و دکتری در حوزه محیطزیست، منابع طبیعی، آب و سایر رشتههای مرتبط ندارند.
2- به یاد دارم چندی پیش در گفتوگویی که با اسکندر فیروز- بنیانگذار سازمان حفاظت محیطزیست- داشتم، ایشان یکی از دشواریهای آن زمان سازمان متبوعش را خلأ مطلق در جذب متخصص مرتبط برای پستهای کارشناسی سازمان تازه تاسیس حفاظت محیطزیست میدانست. از همین رو، میکوشید تا با انجام آزمونهای دشوار و طاقتفرسا، افرادی را جذب سازمان کند که دستکم اگر فاقد تخصص مرتبط هستند، عاشق طبیعت ایران بوده و توانایی زیستن در شرایط سخت را داشته باشند.
3- به هرحال نسل آن روز آرامآرام به پایان رسید و اینک، اندک فرزانگان عاشقی چون استاد بیژن فرهنگ درهشوری، هوشنگ ضیایی و هنریک مجنونیان باقیماندهاند که هنوز عاشقانه برای اعتلای طبیعت وطن قلمزده و آن را پایش میکنند و درسآموختههای خویش را بیمنت در اختیار جوانان قرار میدهند. همین چند روز پیش بود که بیژن فرهنگ درهشوری با نگارنده تماس گرفته و با چنان شور و شوقی از مشاهدات چند روز اخیرش در مورد حضور هزاران بال درنای خاکستری در حریم تالابهای بختگان و طشک سخن میگفت... ایشان تأکید میکرد که در طول زندگیش تاکنون هرگز چنین جمعیت انبوه و متراکمی از درناها را در هیچ جای ایران ندیده بوده! رخدادی که البته یکی از دلایلش برمیگردد به خشکی بیسابقه اغلب تالابها و پهنههای آبی موجود در منطقه که سبب شده این فوج عظیم پرندگان در اطراف تالاب طشک گردآیند؛ چرا که فعلا بهدلیل عدمنیاز بخش کشاورزی، موتورپمپهای اطراف چشمه گمبان خاموش است.
4- اینها را گفتم تا خطاب به کارشناسان و مدیران کنونی سازمان حفاظت محیطزیست و همه متخصصان این حوزه یادآوری کنم که چه امانت ارزشمند و چه مسئولیت خطیری بر دوش ماست. آیندگان هرگز ما را نخواهند بخشید که چرا به موازات افزایش دانش و تخصص اهل فن در حوزه محیطزیست، طبیعت ایران رنجور و رنجورتر و جنگلهای وطن، کوچک و کوچکتر شد؟
5- اخیراً پژوهشی تحلیلی در شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی- شمس- وابسته به مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاستجمهوری منتشر شده که از این منظر بسیار حائز اهمیت است. در این گزارش، درباره نحوه فرایند ارزیابی طرحهای ورودی به سازمان آمده که اگر طرحی باعث تخریب جنگلهای هیرکانی شود یا در دشتهای بحرانی از نظر منابع آب استقرار یابد، دارای 4امتیاز منفی خواهد شد اما اگر همین طرح دارای مصوبه مجلس باشد، دارای 4امتیاز مثبت خواهد شد، بنابراین عملا مجموع امتیازات صفر خواهد شد. یعنی تخریب جنگلهای هیرکانی یا استقرار در دشتهای بحرانی هیچ امتیاز منفی برای دستگاه مجری بهدنبال نخواهد داشت!
از این فاجعهبارتر آنکه اگر همین طرح در تعارض با مناطق چهارگانه سازمان محیطزیست، بهطور مثال در یک پارک ملی استقرار یابد، دارای 3امتیاز منفی خواهد بود، بنابراین مجموع امتیازات این طرح فقط با درنظرگرفتن این 2آیتم، مثبت یک خواهد شد! یعنی تصویب یک طرح در مجلس برای دستگاه مجری این موقعیت را ایجاد میکند که حتی درون پارک ملی سازمان، بهرغم همه محدودیتهای قانونی موجود، استقرار یابد!
در فرازی دیگر از این گزارش تکاندهنده تأکید شده که کارگروه بررسی پروژههای مشمول ارزیابی اثرات محیطزیستی دارای پیشرفت فیزیکی برخلاف مواد 105قانون برنامه سوم، 71قانون برنامه چهارم و بند الف ماده 192قانون برنامه پنجم به فعالیت خود ادامه داده است. مضاف بر این، پروژههایی که در دوره مدیریت جدید سازمان و براساس این کارگروه مجوز دریافت کردهاند یا در حال دریافت مجوز هستند (مثل طرح سامانه انتقال آب گرمسیری، سد ایالو، سد گرین، سد جامیشان سنقر، سد سیمره، شهرک صنعتی دماوند 2، سد سومار، سد آزادی، سد قشلاق و...) علاوه بر اینکه در یک ساختار کاملا غیرقانونی این فرایند را طی کردهاند، یک ایراد اساسی دیگر نیز به آنها وارد است و آن اینکه براساس شیوهنامه مصوب بررسی این پروژهها، قرار بوده کارگروه برای یک مدت موقت 6ماهه فعال باشد و ماموریت آن نیز غیرقابل تمدید است.
حال آنکه در ماههای اخیر و با گذشت بیش از یکسال از تاریخ تصویب کارگروه، همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد! چرا؟ پیشینه قانونی انجام ارزیابی اثرات محیطزیستی در ایران به سال 1373و مصوبه شماره 138شورایعالی حفاظت محیطزیست و پس از آن به تصویب آییننامه ارزیابی اثرات محیطزیستی مصوب شورایعالی حفاظت محیطزیست در سال 1376برمیگردد. 6- آیا سازمان بازرسی کل کشور نباید وارد ماجرا شود؟ و آیا دلیل فلاکت روزافزون محیطزیست ایران، چیزی جز وجود کارشناسان و مدیرانی است که حاضرند برای خشنودی روسای بالادستی یا کسب چند ریال بیشتر، مواهب طبیعی غیرقابل معامله محیطزیست وطن را معامله کنند؟! آقای کلانتری عزیز! معنی جمله تاریخی شما مبنی برآنکه «مملکت نباید معطل محیطزیست بماند را دریافتیم؛ پایان پیام!»