اتللوی ناسور ایرانی
«زخمکاری۴» شروع امیدوارکنندهای نداشت
شقایق عرفینژاد-روزنامهنگار
درگیریهای تمامنشدنی کاراکترهای سریال «زخمکاری» با انبوهی از حادثه و ماجرا و خشم و هیاهو در نهایت به آخرین فصل این مجموعه رسید. محمدحسین مهدویان که در طول ۳فصل فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشت و پس از موفقیت فصل اول، در فصل دوم خیلی انتظارات مخاطبان را برآورده نکرد، در فصل سوم اما امیدوارانهتر ظاهر شد و حالا به موسم نهایی رسیده است؛ فصل چهارمی که قرار است دایرهای از جنایات و مکافات را کامل کند و از سهضلعی مالک و سمیرا و سیما، كلاف در هم پیچیده سریال را باز کند و پرونده زخمکاری را ببندد.
داستان قابل پیش بینی
«زخم کاری» محمدحسین مهدویان حالا به فصل چهارم و احتمالا آخرش رسیده است؛ فصلی که با یک قسمت اول ضعیف شروع شد و نتوانست بینندگانش را راضی کند. قرار است در این فصل گرههایی مثل پول نروژیها حل شود و البته موضوع اصلی ظاهرا روابط مالک، سمیرا و سیماست. اما از همین قسمت اول میتوان حدس زد سریال حرف بیشتری از آنچه در 3فصل قبل بوده، برای گفتن ندارد و حتی از آنجا که این فصل برداشتی از اتللوی شکسپیر است، روند داستان و آنچه در ادامه اتفاق خواهد افتاد، قابل پیشبینی است.
اتللو، سردار مراکشی، عاشق همسرش دزدمونای ونیزی است، اما یاگو برای بهدستآوردن جایگاه اتللو او را آنقدر به همسرش بدبین میکند و از ارتباط او با یکی از سربازان اتللو برایش میگوید که اتللو در یک لحظه جنون، دزدمونای محبوبش را به قتل میرساند و خودش را هم میکشد. در زخم کاری هم با آنچه در همین چند قسمت پیش رفت، سمیرا مالک را نسبت به سیما بدبین میکند و قتل سیما احتمالا آخرین قتل او خواهد بود و اگر باز هم تصمیم به ساخت فصل بعدی نباشد، این پایان سریالی است که نسبتا جذاب شروع شد، اما ناامیدکننده پیش رفت.
نظر مخاطبان
تماشاگران سریال پیش از پخش سریال و با پخش نخستین تیزرهای فصل آخر در پلتفرم پخشکننده اشتیاقشان را برای دیدن این فصل نشان داده بودند. آنها از تیزر و نکتههایی که در آن بود، سؤال کرده بودند و میخواستند بدانند با چه غافلگیریهایی روبهرو میشوند. اما با پخش قسمت اول کامنتها و نظرات
چندان مثبت نیست.
کاربری نوشته است: «واقعا وقتی این همه سریالهای عالی خارجی در دسترس هست چرا باید وقتمون رو با دیدن زخم کاری و گردنزنی هدر کنیم؟»
کاربر دیگری نوشته: «زخم کاری رو نباید ادامه میدادن. آخرین سکانسش باید همون تصویر جنازه مالک روی شنهای ساحل میبود.» نظرات مشترکی هم البته درباره بازی خوب جواد عزتی و رعنا آزادیور وجود دارد.
حرف منتقدان
با پخش یک قسمت از فصل چهارم، منتقدان و کاربران شبکههای اجتماعی نظراتشان را درباره این قسمت به اشتراک گذاشتند. یکی از منتقدان در بررسی این قسمت اول با یک نکته مثبت شروع کرده و معتقد است زنان این سریال عمق شخصیتی دارند، اما در ادامه آن را فقط ادامه ناگزیر فصلهای قبل توصیف کرده است: «سریال به مرحلهای رسیده که فقط ادامه پیدا کرده و دلیل منطقی برای ادامه وجود نداشته است.»
او درباره شخصیتهای سریال در نخستین قسمت این فصل گفته است: «شخصیتها یکباره تغییر موضوع دادهاند. مالک یکدفعه بهره هوشیاش را از دست میدهد و وقتی سمیرا به خانه او و سیما میآید و میگوید قصدش فقط ادامه همکاری در هلدینگ است و انگشتر مادر مالک را بهعنوان هدیه به سیما میدهد، مالک او را باور میکند. در مورد سیما هم اصلا مشخص نیست تکلیف این شخصیت چیست. از طرف دیگر شخصیت دستمالچی که نقشش را جواد هاشمی بازی میکند، به هیچوجه در سریال کارکرد نداشته است. اصلا هم مشخص نیست وابسته به چه نهاد و ارگانی است. او هروقت حضور داشته، فقط به مالک گفته مچت رو میگیرم. این شخصیت کیست؟ کارکردش چیست؟ چرا کاری نمیکند؟ با وجود گذشت 4فصل از سریال هنوز این را نمیدانیم.»
منتقد دیگری هم به نبود منطق نهتنها در فصل چهارم که در کل سریال اشاره کرده و علاوه بر آن معتقد است سریال نگاه کارگردانی، بازیگری و آنچه تماشاگر را جذب کند، ندارد. تنها یک فصل اول خوب داشت که باید در همانجا تمام میشد. او به مشکلات فنی قسمت جدید هم اشاره کرده است.
2منتقد هم از فلشبکهای بیهوده این قسمت گفتهاند: «سریال با یک فلشبک بیهوده شروع میشود که در آن سیما را میبینیم که برای نخستینبار با سمیرا روبهرو شده است و به خانه او و مالک آمده تا معلم خصوصی پسرشان شود. در این فلشبک که اصلا وجودش بیهوده است، کفشهای سیما گلی است ولی میگوید جای خاصی نبوده است. بعد سمیرا در یک دیالوگ بیهودهتر از این سکانس به او میگوید چرا دروغ میگویی؟»