اجارهخانواده قلابی
درباره مؤسساتی که بازیگرانیدارندکه میتوانندنقشخانوادهتان را بازیکنند
رابعه تیموری- روزنامه نگار
باید بازیگران خوبی باشند، اما قرار نیست مقابل دوربینهای فیلمبرداری نقش بازی کنند. صحنه تئاتر هم در انتظارشان نیست و روی سن امتحان پس نمیدهند، ولی تماشاچیانی دارند که هیچیک از حرکات ریز و درشت آنها از چشمشان پنهان نمیماند. فیلمنامهای مکتوب هم در اختیارشان نمیگذارند و شاید هر لحظه با اتفاق و ماجرایی غیرمنتظره غافلگیر شوند. در این مواقع هم باید بتوانند گلیمشان را از آب بیرون بکشند تا دست صاحبکار شیادشان رو نشود! آنها در مؤسساتی بهعنوان سیاهی لشکر استخدام میشوند و به افرادی اجاره داده میشوند تا به جای اعضای خانواده و نزدیکان آنها در مراسم غم و شادی خانوادگی نقش بازی کنند. بسیاری از این بازیگران بینام و نشان از لحظهای که در مجلس عروسی بهعنوان وابستگان قلابی عروس یا داماد شرکت میکنند، تا مدتها در زندگی این زوج حضور دارند؛ حضوری که با حاشیهها و اتفاقات ریز و درشت بسیاری همراه است.
فقط آشناهای مایهدار
در کنار استخدام سیاهی لشکر پروژههای سینمایی، افرادی را هم بهعنوان بازیگران محافل خانوادگی درنظر میگیرند، اما برای اجاره دادن این بازیگران خاص به مشتریان و متقاضیان ناآشنا اعتماد نمیکنند. اگر مشتری سراغ لیدر هنروران یا همان کارچاقکنهای مؤسساتشان برود و آنها را خاطرجمع کند که به اندازه کافی دست و دلباز و اهل بریز بپاش است، شرایط فرق میکند و مشتری مایهدار میتواند یکی از افرادی را که لیدرها بهعنوان سیاهی لشکر ویژه و معتمد در چنته دارند بهعنوان یکی از اعضای خانوادهاش در کنار خود داشته باشد. این اعضای خانواده اجارهای اغلب در مناسبتهای رسمی مانند مراسم عروسی بهکار دامادانی میآیند که قصد تجدید فراش پنهانی دارند. عروس و دامادهایی هم که باید عیب و ایراد خانوادههای واقعی خود را پنهان کنند تا زندگی مشترکی بر وفق مراد داشته باشند، با پرداخت مبالغی هنگفت برای استخدام این هنرورنماها، خانواده موقتی بیعیب و نقصی برای خود تدارک میبینند.
دام کارچاقکنها
راحیل در نقش بازی کردن از عاطفه کم نمیآورد و بدون آنکه کلاس، دوره و آموزشی دیده باشد، میتواند بهخوبی بهعنوان عضو سن و سالدار عروسها و دامادها در مجالسشان عرضاندام کند. راحیل پیش از اینکه با حمیدخان آشنا شود، سرش به زندگیاش گرم بود و با درآمد فروش اینترنتی پوشاکی که از کیش به تهران میآورد، خرج و برجش را درمیآورد، اما از روزی که با یکی از هنرورنماهای معتمد حمید خان آشنا شد، تصمیم گرفت در کسوت خانواده عاریهای افراد هم، اقبالش را بیازماید. سروزبان داربودن راحیل باعث شده بسیاری از مشتریان آقای لیدر برای راحیل مشتریان دیگری هم دست و پا کنند و او مادر و قوم و خویش عروس و دامادهای ناشماری بوده است.
خواهر عاریهای آبرومندانه
عاطفه یکی از سیاهی لشکرهایی است که حمید خان را بارها روسفید کرده و در نقش خواهرشوهر هر عروسی ظاهر شده، آقای داماد در پایان کار با رضایت خاطر دستمزدش را پرداخت کرده است. بعد از آن هم در هر مهمانی و مناسبت فامیلی و خانوادگی که بیقوم و خویش بودن زیبنده آقای داماد نبوده، دوباره سراغ خواهر عاریهایاش آمده تا در جمع فک و فامیل همسر برایش آبروداری کند. عاطفه با دیدن آگهی استخدام سیاهی لشکر به قصد و نیت بازیگر شدن به دفتر آقای لیدر رفته و در همه لحظاتی که شرط و شروط و آزمونهای حمید خان را بهسختی پشت سر میگذاشته نمیدانسته او چه خوابی برایش دیده، ولی بعد از یک دوره بیکاری طولانی وقتی حمید خان از او خواسته که در مجلس خواستگاری یکی از آشنایانش نقش خواهر او را بازی کند، عاطفه با اکراه پیشنهادش را پذیرفته، اما کمکم این هنرنمایی بدون سناریو و دوربین و دم و دستگاه به شغل و حرفهاش تبدیل شده است.