کسی که بناهای صفویه را کوبید و جایشان خیار کاشت!
لیلا باقری
صاحب عمارت زیبای مسعودیه در میدان بهارستان را میشناسید؟ همان بنا که گچکاریها و کاشیکارها و ارسیها و دیگر اجزایش پیش چشم میخرامند و وادارت میکنند به ثبت کلی قاب زیبا؟ عادی و هنجار این است که گمان کنیم طبع صاحب این خانه نرم و نازک، خلقش ترد، روانش رقیق و جاری و گفتارش نغز و نرم باشد. از قضا قلمبهدست هم بوده و جایی در خاطراتش در وصف مرال نوشته است: «آن مغروری و آن جرأت و آن قشنگی و آن هیکل زیبا و آن رعنایی و آن شاخها و آن رنگ و آن خطوط الوانی که دست قدرت در تن او گذاشته... و باید گفت: فتبارکالله احسن الخالقین. وقتی که میدود و وقتی که رم میکند، یک نوع دلربایی میکند که شخص مات و متحیر میماند از خلقت و صنعت خدایی و...» و بعد از تشبیه راهرفتن این حیوان به خرامیدن زنان فرنگی و تشبیه بهقاعدهوقانون رفتنشان به نظم آلمانی، مینویسد: «من خودم مرال بزرگی زدم که پیش کل گله بود. یک مرتبه کل ایستاد و یک مقداری تأمل کرد. 2تای دیگر زدم تا یکی از آنها که پرجرأتتر بود سرصف شده پیش از دیگران قدمی را پیش نهاد، آن را هم زدم باز کل ایستاد...» او زیبایی حیوان را درک میکند و میگوید: «اولشکار و اولنمره چرندههاست.» مسعودمیرزا ملقب به ظلالسلطان، پسر ناصرالدینشاه، ظالمترین شازده قجری که 34سال بر اصفهان و مناطق مرکزی حکومت کرد به 3چیز معروف بود؛ ظلم به آدمها و گرفتن باج و خراج بهزور و قتل، خرابکردن بناهای تاریخی در اصفهان و شکار بیرویه حیوانات.
مهدی بامداد در «شرح حال رجال ایران» از جنون ظلالسلطان مینویسد در تخریب بیاندازه درختان خیابانها و عمارتهای دوران صفوی اصفهان. درحالیکه چند نفر از بازرگانان دلسوز اصفهان مبالغ هنگفتی را برای خرید بناها پیشنهاد کردند، اما او ارزانتر و به شرط تخریب به کسان دیگری فروخت؛ چون توان دیدن شکوه عمارت شاهان صفوی را نداشت و از طرف دیگر نگران بود زیبایی اصفهان توجه ناصرالدین شاه را بهخود جلب کند. فهرست عمارتها و باغهایی که او دستور به تخریبشان داد چنان بلندبالاست که آب به چشم میآورد. یکی از جهانگردان اروپایی نوشته است: «متأسفانه ظلالسلطان از خیابان خوشمنظره و فرحآور چهارباغ مانند سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته، جدولهای سنگی را پرکرده و حواشی آنها را فروخته و نقاشیهای طاقها و دیوارها را هم محو کرده است. جای قصرها و عمارتهای خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اشغال کرده است.» او در فصلی از خاطرات خود به وصف حیوانات پرداخته و توصیفهای دقیقی از ظاهر و خوی و زیست آنها میدهد و میگوید از هرکدام چندتا کشته. تنها در یکی از لشکرکشیهای خود به میانکاله از شکار 1265ببر و پلنگ و گوزن میگوید تا قرقاول و شوکا و... روایت است او آنقدر شیر ایرانی شکار کرد که نسلش منقرض شد و میگفت مگر شیر میتواند از دست تفنگ برونینگ دربرود؟ ضدتوسعهبودن اگر هیبتی آدمیزادی داشت، شکل ظلالسلطان بود؛ کسی که فهمش به زیبایی میرسید ولی میکشت و میرمباند و میکوبید... و در مقابل مردان و زنانی که عیار عشقشان به توسعه و آبادانی ایران آنجا هویدا میشود که حواسشان هست:
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری میخورد آب
یا که در بیشه دور سیرهای پر میشوید
یا در آبادی کوزهای پر میگردد...