• یکشنبه 2 دی 1403
  • الأحَد 20 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 22
شنبه 21 مهر 1403
کد مطلب : 237235
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/2RVNM
+
-

روایت پاکان

پندارِ نیکی در اوج جهل

پندارِ نیکی در اوج جهل

مردم در زمان امام صادق(ع)، مردی را بسیار می‌ستودند و به او احترام می‌گذاشتند. آن حضرت از این موضوع مطلع شد. دوست داشت به‌طور ناشناس او را ببیند، اتفاقا روزی در محلی ملاقاتش کرد. مردم اطراف آن مرد را گرفته بودند ولی او از آنها کناره می‌گرفت، با پارچه‌ای صورت خود را تا بینی پوشانده بود و پیوسته درصدد بود از مردم جدا شود، بالاخره از کنار مردم رفت.
امام صادق(ع) کارهای آن مرد را زیرنظر داشت‌ آن مرد به دکان نانوایی رسید، در یک موقع مناسب که صاحب دکان غافل بود دو گرده نان برداشت و از آنجا گذشت. به میوه‌فروشی رفت، از او هم دو انار سرقت کرد.
حضرت در شگفت شد که چرا این مرد دزدی می‌کند.بالاخره در راه به مریضی رسید و همان دو نان و دو انار را به او داد. حضرت او را تعقیب کرد تا از شهر خارج شد، خواست در آنجا وارد خانه‌ای شود.
حضرت امام صادق(ع) گفت: «بنده‌ خدا! آوازه‌ تو را شنیده بودم، مایل بودم تو را از نزدیک ببینم ولی از تو چیزی دیدم که بی‌میل شدم.»
مرد پرسید: «چه دیدی؟»
حضرت فرمود: «از نانوا دو گرده نان و از میوه‌فروش دو انار دزدیدی.»
مرد پرسید: «تو کیستی؟»
حضرت پاسخ داد: «مردی از اهل‌بیت پیامبر(ص).»
مرد از وطن حضرت سؤال کرد.
 فرمود: «مدینه است.»
مرد گفت: «شاید تو جعفربن محمدبن علی‌بن‌الحسین هستی؟»
حضرت جواب داد: «آری.» مرد گفت: «این نسبت برای تو چه سودی دارد که اطلاع نداری و علم جدت را واگذاشته‌ای؟»
حضرت پرسید: «از چه رو؟»
مرد گفت: «زیرا از قرآن اطلاع نداری، خداوند می‌فرماید: «هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر پاداش می‌گیرد و کسی که کار زشتی انجام دهد مطابق همان کیفر را می‌بیند!» من دو نان و دو انار دزدیدم در این صورت چهار گناه کرده‌ام؛ ولی چون آنها را انفاق کردم و به آن مریض دادم به‌دلیل همان آیه، چهل حسنه دارم. وقتی چهار از چهل کسر شود، سی و شش حسنه‌ دیگر طلبکار می‌شوم.»
حضرت به او گفت: «مادرت به عزایت بنشیند! تو نسبت به کتاب خدا جاهل هستی؛ زیرا خداوند می‌فرماید: «همانا خداوند از پرهیزکاران قبول می‌کند.» تو دو نان و دو انار دزدیدی و چهار گناه کردی و چون بدون اجازه‌ صاحبش به دیگری دادی، چهار گناه دیگر هم به آن اضافه شد.»
 پس مرد نگاهی دقیق به حضرت امام صادق(ع) کرد و آن حضرت او را گذاشت و رد شد.
منبع: کتاب «الانوار النعمانیه» سید‎نعمت‌الله جزائری



 

این خبر را به اشتراک بگذارید