ماجرای تابوت خالی در انفجار دفتر نخستوزیری
موضوع: روایت فرمانده ستاد فرماندهی آتشنشانی تهران در روز شهادت رجایی و باهنر
موقعیت: خیابان پاستور
***
ساعت ۱۴ و ۴۵ دقیقه یکشنبه ۸ شهریور سال ۱۳۶۰ صدای انفجار مهیبی خیابان پاستور تهران را به لرزه درآورد. آتش و دود از ساختمان نخستوزیری زبانه میکشید و خبر از فاجعهای عظیم میداد.
ملت به سمت ساختمان نخستوزیری میدویدند و صدای بلند آژیر آتشنشانی همهجا را پرکرده بود. خاطره یک روز تلخ که مرتضی خلیلپیما، پیشکسوت آتشنشانی تهران از آن بهعنوان یکی از بدترین روزهای کاریاش نام میبرد. خلیلپیما در آن ایام فرمانده ستاد فرماندهی آتشنشانی تهران بود. او آن روز را اینگونه روایت میکند: «صدای انفجار که شنیده شد، تیم آتشنشانی بهسرعت به محل حادثه اعزام شدند. من از جانب سیدکمالالدین نیکروش که آن روزها شهردار تهران بود، مأمور شدم تا گزارشی دقیق و جامع از اتفاق تهیه کنم. وضعیت بسیار ناگوار و دشواری بود. از طرفی همه سراسیمه بهدنبال نجات مجروحان بودند و از دیگر سو باید پیکر شهدا را از زیر آوار خارج میکردیم. این عملیات تنها مهار آتش نبود؛ چون بمب منفجر شده بود آوار و آتش درآمیخته بود و بهسختی میتوانستیم عملیات را پیش ببریم. بمب در جلسه شورایعالی امنیت ملی کشور منفجر شد. به سمت جایگاه رئیسجمهور و نخستوزیر رفتم. عامل انفجار، بمب را داخل کیفی در کنار صندلی این دو بزرگوار گذاشته بود. خودم با تیم همراه، پیکر شهدا را خارج کردیم.»
درهمان ساعات اولیه شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر شعارهای عجیبی شنیده میشد. خلیلپیما میگوید: «بعد از انتقال اجساد حدود ساعت ۵بعدازظهر در جلسهای که با حضور آیتالله مهدویکنی (وزیر کشور وقت) و دیگر مسئولان برگزار شده بود، نشسته بودیم که صداهایی توجهم را جلب کرد. فریادهایی با این مضمون شنیدم: «رجایی، باهنر، کشمیری شهادتت مبارک». بلافاصله به مسئولان حاضر در نشست گفتم یک جای کار ایراد دارد. ما فقط 2پیکر را درآوردیم و در تابوت گذاشتیم. جنازه سومی نبود. سریع دستور دادند تا بررسی شود و مشخص شد تابوت سوم خالی است و اصلا کشمیری شهید نشده است. منافقین میخواستند با اعلام اینکه کشمیری به شهادت رسیده است بر علت حادثه سرپوش بگذارند. مسعود کشمیری، عامل بمبگذاری، آن زمان منشی شورایعالی امنیت ملی و عامل اصلی انفجار دفتر نخستوزیری بود. در آن زمان که شعار شهادتش به گوش میرسید، او گریخته بود.»