• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
سه شنبه 26 تیر 1397
کد مطلب : 23400
+
-

کیم

داستانک
کیم


شاگردان کلاس اول مدرسه ما زنگ‌های تفریح در علفزار مسابقه دو می‌دادند. کیم با لبخند زیبا و موی دم‌اسبی طلایی‌رنگش و من، از همه بچه‌ها سریع‌تر می‌دویدیم.
یک بار در حیاط خانه او با هم مسابقه دادیم. یادم نیست کدام‌یک از ما برنده شدیم.
کیم چند سال بعد، بر اثر یک بیماری که نمی‌توانستم نامش را تلفظ کنم، مرد.
من، هنوز همراه کیم می‌دوم.
 

 رابرت ام. دومینگوئز
KIM
 
Our first-grade class raced the grassy field during recess. Kim with the pretty smile and the golden ponytail and I were fast.
Once we raced across her yard. I don’t remember  who won.
Kim died a few years later of some disease that I couldn’t pronounce.
I run with Kim, even now.
ROBERT M. DOMINGUEZ
داستان‌های 55 کلمه‌ای، استیوماس، ترجمه: گیتا گرکانی

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :