داستان یك سقوط
لیگ جهانی برای تیم ملی والیبال به بدترین شکل ممکن به پایان رسید
لیگ ملتهای 2024 والیبال برای ایران به پایان رسید، یک پایان بد که البته قابل پیشبینی بود. این یازدهمین دورهای بود که والیبال ایران در این تورنمنت حاضر میشد و این بار بدترین نتیجه ممکن را گرفت، نتیجهای که حاصل تصمیمات اشتباه فدراسیون در چند سال اخیر بود.
در شروع همهچیز امیدوارکننده بهنظر میرسید، تیم بهدست سرمربی فرانسوی - برزیلی سپرده شد و پائز با یکی دو جلسه تمرین، حرفهای خوبی زده بود، از اینکه تیم او به شکست فکر نمیکند و برای رسیدن به سهمیه المپیک پاریس امیدوار است. تقریبا همه میدانستند که او از غیرممکن حرف میزند، با این حال به کلمات امیدوارکننده او دل خوش کرده بودند. چهره بازیکنان هم بشاشتر از قبل بود و همه منتظر اتفاقات خوب بودند. اما از همان هفته اول که شکستها آغاز شد، دیگر کمتر کسی به سهمیه المپیک فکر میکرد، بیشتریها به فکر آبروی والیبال ایران بودند که هر روز با یک باخت تحقیرآمیز روبهرو میشد. هفته اول در برزیل، یک باخت یکطرفه به ایتالیا داشت و در بازی با صربستان و کوبا یک ست گرفت. بهترین نتیجه هم مقابل آرژانتین بهدست آمد که باخت 5سته به این تیم بود. هفته دوم وضعیت تغییری نکرد. در ژاپن تیم در بازی یک طرفه به میزبان باخت. در بازیهای بعدی هم 2ست از بلغارستان و یک ست هم در بازی با ترکیه و برزیل نصیب تیم شد. اتفاق مهم در ژاپن برکناری پائز بود که برخی این تصمیم را به جوگیری فدراسیون و بعضی شوک به تیم تعبیر کردند. بعد از چند جلسه تمرینی که تیم با پیمان اکبری، دستیار ایرانی پائز داشت، 2پیروزی پیاپی در فیليپین بهدست آمد؛ 2پیروزی 5سته مقابل آمریکا و هلند. اما در 2بازی آخر تیم در 3ست به فرانسه و آلمان باخت.
مشکل کجاست
این دو شکست پیاپی که در روزهای پایانی لیگ ثبت شد، نشان داد که مشکلی اصلی تیم چیزی غیر از سرمربی است، نکتهای که چند سالی است کارشناسان والیبال به آن اشاره میکنند ولی چارهای برای آن پیدا نمیشود. مشکل اصلی والیبال بازیکنان نیستند، بازیکنانی که در تیم باشگاهیشان عملکرد قابلقبولی ارائه میکنند، مسئله شاید حتی سرمربیان هم نباشند، مشکل اصلی مدیریت این رشته است. رها شدن تیم ملی، تصمیمات هیجانی که یک شبه برای مسایل مهم تیم ملی و والیبال گرفته میشود، درگیر شدن مسئولان فدراسیون در مسایل حاشیهای و... بیشترین آسیب را به تیم ملی و والیبال ایران زده است. اشاره به چند مورد کافی است؛ چرا در دوره آخری که محمدرضا داورزنی، رئیس فدراسیون بود، وحید مرادی که سالها در قامت رئیس یک فدراسیون دیگر فعالیت کرده بود، بهعنوان مشاور به تیم او اضافه شد؟ دوگانگی در تصمیمات موضوعی نبود که از جامعه والیبال دور بماند. همکاری این 2مصداق مثال 2پادشاه در یک اقلیم نگنجد، بود. اشتباه دیگر داورزنی سپردن تیم به بهروز عطایی بود، مربیای که از نظر کارشناسان این رشته، در سطح تیم ملی ایران 2سال پیش نبود. البته داورزنی پیشتر با برکناری کولاکوویچ و حتی کنار گذاشتن آلکنو به والیبال ضربه زده بود. اگر هر یک از این مربیان به کارشان ادامه میدادند، وضعیت تیم بهتر از امروز بود. داورزنی 2سال بعد از اعتراضات مداوم به کیفیت تیم ملی، حاضر شد قید عطایی را در تیم بزند. در این مدت تیم سیر نزولی داشت. اما اتفاق بعدی طولانی شدن روند انتخاب سرمربی بود. در کدام رشته و در کدام کشور انتخاب سرمربی برای یک تیم، 6ماه زمان میبرد. در 6ماه دوم سال گذشته، فدراسیون با سرپرستی وحید مرادی و پیشتر با ریاست داورزنی روی انتخاب سرمربی مانور داد اما پشتپرده هم همین بود؟ بهنظر میرسد دغدغه اصلی برگزاری مجمع و حفظ قدرت در دستان حلقه اصلی فدراسیون بود، قدرتی که از در ظاهر به میلاد تقوی رسید ولی گفته میشود در اصل در دستان مرادی است. آخرین اتفاق شیرین برای والیبال هم در شب اول سفر به برزیل افتاد، در فرودگاه دوبی که مرادی عنوان سرپرست اول تیم را داشت اما با مشکلاتی جدی روبهرو شد. تقوی در این مدت تلاش کرد، این اتفاق را شخصی جلوه دهد اما ناگفته مشخص است که شخصیت حقوقی مرادی از شخصیت حقیقی او پررنگتر است و نمیتوان تأثیر بازداشت او را روی والیبال و تیم ملی نادیده گرفت.
هریک از این موارد، برای پسرفت یک تیم کافی است. این موارد غیراز موارد فنی است که تیم ملی و بازیکنان دچارش بودند. اینکه وسط یک تورنمنت برکناری سرمربی تیم با چه منطقی انجام میشود؟ به غیراز هزینههای مالی، بهنظر میرسد این تصمیم برای وجهه ایران هم چندان خوشایند نبود. ایران با پائز شانزدهم لیگ بود و با پیمان اکبری پانزدهم شد. حالا سرانجام تیم با اکبری به کجا میرسد؟ این تصمیمات هیجانی ادامه دارد یا قرار است اتفاق جدیدی بیفتد؟