سرپناه بیبی گل؛ هدیه رئیسجمهور
دور افتادهترین روستای چهارمحال و بختیاری؛ جایی که بیبی گل سال1401وقتی شنید روستایش میزبان رئیسجمهور است با هزار و یک امید داخل سینی کج و معوجی زغال داغ ریخت و ظرف اسپند را برداشت و به حاشیه جاده رفت تا هم به رسم ادب استقبال کند و هم نامهاش را بهدست آیتالله برساند. کنار جاده ایستاد. جاده پر از گردوغبار کاروان خودروهای همراه رئیسجمهور بود، اما پیرزن با چارقد سیاهش از دید رئیسجمهور دور نماند و دستور توقف داد.
پیرزن: آقای رئیسجمهور!
رئیسی: جانم مادر...
پیرزن: یک نامه دارم میدم بهت.
رئیسی: نامهات رو بده به من.
محافظ: حاج آقا! نامهاش رو میگیریم ما؛ چشم.
رئیسی (خطاب به محافظش): نامهاش رو بهخودم بدهید!
پیرزن (درحالیکه نامهاش را بهدست رئیسجمهور میدهد): دردت به سرم. من 2تا بچه فلج دارم، تو این بیابونام...
رئیسی: من نامهات رو پیگیری میکنم...
پیرزن: سِیل کن! من بیبیگل سلیمانیام... یه کمکی به من بکن...
رئیسی: حتما. اینکه نوشتی رو من پیگیری میکنم.
بیبیگل با گفتن «دردت به جونم»، رئیسجمهور را بدرقه کرد. رئیسی پس از خواندن نامه پیرزن کوهرنگی و بررسی درخواست او در همان مسیر برگشت، دستورات لازم را برای حل مشکل بیبیگل صادر کرد و این آغازی برای پایان دادن به بیخانمانی او و دختر ۳۷سالهاش بود. مشکل پیرزن کوهرنگی با اکبر نیکزاد، رئیس بنیاد مسکن مطرح و مقرر شد این بنیاد ساخت مسکن برای پیرزن کوهرنگی را آغاز کند و مرکز ارتباطات مردمی دولت هم تأمین وسایل کامل منزل بیبیگل را تقبل کرد. خانه بیبی گل ساخته شد و او در سفر بعدی رئیسجمهور بار دیگر برای تشکر به استقبال رئیسی رفت و با خوشحالی گفت هم خانه خودش ساخته شد و هم 37همسایه او در روستا. شب وقوع حادثه برای بالگرد رئیسجمهور بار دیگر بیبی گل در فضای مجازی خبرساز شد؛ این بار با بیتابیهایش برای آقای رئیسجمهور و گریه برای سلامتی او.