تماشای گزارش
خط تولیداستخوان
کرکره هیچیک از مغازههای خیابان ولیعصر هنوز بالا نرفته، اما طباخی آقاابراهیم پررفتوآمد است. هر بار که در توری سفیدرنگ طباخی باز و بسته میشود، بوی کله و سیرابی پخته لابهلای هوای بارانی دم صبح میپیچد.گالنهای آبیرنگ توی باغچه روبهروی طباخی ردیف شدهاند و وقتی شاگرد جوان آقاابراهیم درِ سیاهرنگ گالن هارا کنار میزند، تلی از جمجمههای کوچک و بزرگ پدیدار میشوند. هنوز نصف گالن خالی است و تا پر نشود سر و کله سبحان پیدا نمیشود. داخل طباخی شلوغ است و از سینی بزرگی که روی هرم آتش میجوشد بخار ملایمی بلند میشود. کله گوسفندی که وسط سینی داغ و پرآب جا خوش کرده، حسابی پخته شده و پیش از آنکه مشتری تازهای از راه برسد، آقاابراهیم برای جدا کردن استخوانهای آن دست بهکار میشود.