قصههای کهن
حسنک وزیر
و حسنک قریب 7سال بر دار بماند چنانکه پایهایش همه فرو تراشید و خشک شد، چنانکه اثری نماند تا به دستور فرو گرفتند و دفن کردند، چنانکه کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست و مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور، چنان شنودم که دو، سه ماه از او این حدیث نهان داشتند، چون بشنید جزعی نکرد چنانکه زنان کنند، بلکه بگریست به درد چنانکه حاضران از دردِ وی خون گریستند، پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان.
و ماتم پسر سخت نیکو بداشت و هر خردمند که بشنید بپسندید.
تاریخ بیهقی، تصحیح علیاکبر فیاض
نشر هرمس، صفحه 121 و 122