گفتوگو با سودابه بیضایی، بازیگر فیلم سینمایی میرو
بازیگری خواندن فاصله خالی بین خطوط
فهیمه پناهآذر
سودابه بیضایی، بازیگر تلویزیون و سینماست که دوست دارد در همه عرصههای هنری تجربه داشته باشد؛ از مستندسازی گرفته تا نوشتن فیلمنامه و داستان. بیضایی معتقد است که بازیگری بخشی از یک خلق است و کسی که در پشت دوربین قرار گرفته عهدهدار خلق یک اثر است. این بازیگر بیشترین تجربه را در تلویزیون دارد. «وفا» نخستین کارش در تلویزیون بود و بعدها در سریالهایی چون «هوش سیاه»، «ارمغان تاریکی»، «ستارههای سربی»، «کیمیا»، «آمین»، «نفس» و «کلبهای در مه» بازی کرده است. اولینبار در سال۸۵ در فیلم «غیر منتظره» محمدهادی کریمی در سینما بازی کرد و بعدها در کارنامه سینماییاش فیلمهایی چون «گیس بریده»، «کودک و فرشته»، «روز روشن»، «لرد»، «تعارض» و... دیده میشود. بیضایی سال گذشته در «عطرآلود» هادی مقدمدوست بازی کرد و امسال با فیلم سینمایی «میرو» به کارگردانی حسین ریگی در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این فیلم در منطقه سیستان و بلوچستان (چابهار) فیلمبرداری شده است و مانند 2فیلم دیگر حسین ریگی حالوهوای بومی دارد. داستان درباره مقاومت مردم سیستان در ۸سال دفاعمقدس است. امیررضا دلاوری و حمید ابراهیمی از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
چه شد که بازی در فیلم «میرو» را پذیرفتید؟ بازی در نقش زنی از منطقه سیستان و بلوچستان که احتمالا باید تصویر تازهای از شما به مخاطبان ارائه کند.
من با حسین ریگی سال97 در جشن مستند خانه سینما آشنا شدم؛ هم من و هم ایشان فیلم مستندی داشتیم. در اصل آشنایی ما به فضای مستند برمیگردد. زمانی که برای بازی در فیلم «میرو» به من زنگ زدند، قرار شد ابتدا فیلمنامه را بخوانم؛ بهخاطر شناختی که از آقای ریگی داشتم، فیلمنامه را خواندم و آن را قبول کردم. هم کارگردان و هم تهیهکننده «میرو» از فضای مستند آمده بودند و این برایم یک شانس دوطرفه بود و مرا ترغیب کرد که نقش را قبول کنم. علاوه بر این برای انتخاب یک نقش، تیم هم مهم است؛ یک تیم کاربلد و حرفهای که میتواند بازیگر را همراهی کند. تجربه «میرو» برایم خیلی خوب بود. حسین ریگی کارگردانی است که بهشدت به غرایز انسانی وصل است. وی غرایز درونی یک کارگردان را دارد تا اینکه مثل برخی از کارگردانان فقط به تکنیک اهمیت صرف داده و حس و حال درونیات خود را از دست دهد. همهچیز در کار «میرو» در نهایت باورپذیری بود و من از این بخش کار لذت میبردم.
فیلمهای قبلی حسین ریگی را دیده بودید؟
اول فیلمهای مستند ریگی را دیده بودم. بعد از اینکه همکاریام در «میرو» شروع شد، فیلم «هوک» که اکران آنلاین داشت را تماشا کردم، اما هنوز «لیپار» را ندیدهام.
چطور شد که نقش یک زن از منطقه سیستان و بلوچستان را قبول کردید؟
بهنظرم برای هر بازیگری، بازی کردن در یک نقش متفاوت میتواند در مسیر کار بازیگریاش، جالب و جذاب باشد. من هم دوست داشتم خودم را با یک نقش متفاوت محک بزنم؛ البته قبل از حضورم در این فیلم بهخاطر سفر شخصیای که داشتم، با مردم این منطقه آشنا بودم؛ مردمی فوقالعاده مهربان و قابل احترام. مردم این منطقه هنوز به غرایز انسانی خود وصل هستند و در میانشان زنان مقتدری وجود دارند؛ مردمانی که اصالت خود را همچنان دارند و هنوز درگیر زندگی روزمره ماشینی نشدهاند. این منطقه انرژی و حال و هوای خاصی دارد. وقتی فیلمنامه را خواندم، با آشناییای که از منطقه و مردمش داشتم، نقش را پذیرفتم.
با اینکه از سال۸۵ وارد عرصه بازیگری سینما شدهاید، خیلی در سینما پرکار نبودهاید. فقط بازی در ۱۰فیلم در طول ۱۷سال، محصول گزیدهکاری است یا مشغلههای دیگر مانع از حضور بیشتر شما در سینما شده است؟
میتوانم بگویم این کمکاری من، هم محصول گزیدهکاری است و هم اینکه سعی کردم در این چند سال کارهای متفاوتی را انجام دهم و تجربه کنم. شاید دلیل همه اینها، میتواند این باشد که من در انتخاب نقشها و بازیهایم گزیدهکار باشم. همیشه به این فکر میکنم که وقتی فیلمنامهای را میخوانم و نقشی را بازی میکنم، چقدر میتوانم به قلب کاراکتر راه پیدا کنم؟ بهنظرم مهمترین وظیفه یک بازیگر این است که بتواند به آن نوشتههایی که در کاغذ هستند، روح بدهد و زندهشان کند. همیشه برایم انتخاب نقش دلیلی کاملا حسی و درونی دارد. دلیل بعدیاش هم شاید مشغلههای دیگر بود و همینطور که گفتم تجربههایی که دوست داشتم، انجامشان دهم.
به جز بازیگری در زمینه مستندسازی و نوشتن فیلمنامه هم فعالیت داشتهاید؛ این دلمشغولیها چقدر برایتان جدی است؟ کمی از فعالیتهایتان در این زمینهها بگویید.
بعد از چند سال بازیگری، احساس میکردم که دیگر این کار مرا خیلی خوشحال نمیکند. وقتی کسی بازیگر است بخشی از یک خلق است. بهنظرم خلق اصلی محصول کسی است که پشت دوربین است. دوست داشتم که فضای پشت دوربین را تجربه کنم. سال 96نخستین فیلم مستند را ساختم که کاملا شخصی و مستقل بود. این مستند در جشن خانه سینما اکران شد و جایزه بهترین فیلم مستند را گرفت. آن زمان احساس کردم که اگر راهم را از بازیگری کج کردهام، شاید مسیر درستی را آمدهام. مستندسازی برایم تجربه جالبی بود و اینکه پشت دوربین باشم؛ به همین دلیل یک مستند دیگر ساختم که در حال حاضر کارهای اکرانش را انجام میدهم و البته مستند دیگری هم دارم که هنوز آماده اکران نشده است. در این مدت فیلمنامه و همینطور مجموعه داستان کوتاه نوشتم که منتشر شدند. سعی کردم تجربههای دیگری جز بازیگری هم داشته باشم و این دو مسیر را در کنار هم پیش ببرم.
دوره فیلمنامهنویسی را زیرنظر ناصر تقوایی طی کردهاید؛ آن هم زمانی که وارد عرصه بازیگری شده بودید. آموزههای ناصر تقوایی در مسیر حرفهایتان چقدر بهکار آمده است؟
یکی از بزرگترین شانسهایی که در زندگی آوردم شرکت در کلاسهای داستاننویسی و فیلمنامهنویسی آقای تقوایی بود. شرکت در کلاسهای داستاننویسی و فیلمنامهنویسی در بازیگری هم خیلی به من کمک کرده است. بهنظرم مهمترین کاری که یک استاد میتواند برای شاگردش انجام دهد، تنها آموختن تکنیک نیست. باید به شاگرد یک نگاه و جهانبینی داد و این اتفاقی است که برایم افتاد و توانستم یک جهانبینی تازه پیدا کنم. آقای تقوایی همیشه یک جمله درخشان داشت که در بازیگری هم به من کمک کرد. همیشه میگفت: «مهم آن چیزهایی نیست که روی خطها نوشته میشود، مهم فاصله خالی بین 2خط است؛ یعنی چیزی که نوشته نمیشود.» بهنظرم در بازیگری هم اینگونه است؛ مهم آن زمان نیست که بازیگر دیالوگ میگوید، مهم آن لحظههای ریاکشن و سکوت است که در آنجا مشخص میشود بازیگر توانسته نقش را باور و بازی کند و برای مخاطبش باورپذیر سازد.
بیشتر خودتان را بازیگر سینما میدانید یا تلویزیون؟
من واقعا خودم را هیچی نمیدانم؛ من فقط لحظههای درخشان زندگی را میبینم و لحظههای درخشان زندگی من، زمانی است که سعی میکنم آن خلق را انجام دهم. خلق میتواند بازی کردن باشد، فیلم ساختن یا نقاشی کردن باشد. همینطور میتواند نوشتن باشد. من آن لحظههای خلق را درخشان میدانم که به جریانی وصل میشود. در آن لحظه است که ذهنم خاموش میشود. یک لذتی که بهخاطر همین همه را تجربه میکنم. دوست ندارم خودم را پشت اسمها و کارهایی که انجام میدهم، قرار بدهم. لحظههای درخشان زندگیام لحظههایی است که خلقی انجام میدهم. خود خلق کردن برایم مهم و در اولویت است تا عنوان و اسمی که قرار است در پشت آن قرار بگیرم.