• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
یکشنبه 5 آذر 1402
کد مطلب : 210383
+
-

مرگ اسرار آمیز پسر جوان در اتوبان

جنایی
مرگ اسرار آمیز پسر جوان در اتوبان

پرونده مرگ پسری جوان در تصادفی مرموز، صبح دیروز در دادسرای جنایی تهران تحت رسیدگی قرار گرفت و 3متهمی که بازداشت شده‌اند، ادعا
کرده اند که تصادف عمدی در کار نبوده است. به گزارش همشهری، به‌دنبال مرگ پسری جوان در یکی از اتوبان‌های غرب تهران، پرونده‌ای در دادسرای جنایی تهران گشوده شد. یکی از شاهدان گفته بود که هنگام عبور از اتوبان دیده که یک خودروی207، پسر جوان را زیر گرفته و گریخته است. با اظهارات شاهد حادثه، تحقیقات آغاز و مشخص شده که یکی از سرنشینان خودروی پژو207 با جوانی که در اتوبان جانباخته، اختلاف داشته است؛ بنابراین فرضیه اینکه او عمدا این جوان را با ماشین زیرگرفته باشد، مدنظر قرار گرفته است. در ادامه هر 3سرنشین خودروی پژو دستگیر شدند و دیروز برای انجام تحقیق به دادسرای جنایی تهران انتقال یافتند.
آنها در بازجویی‌ها گفتند که مرگ متوفی یک حادثه بوده است و آنها نقشی در ماجرا ندارند. با وجود این هر3 جوان در بازداشت هستند و تحقیقات به شکل ویژه، زیرنظر قاضی امیرحسین علیمردان، بازپرس جنایی تهران ادامه دارد تا معمای این حادثه مرگبار رازگشایی شود.

گفت و گو
اختلافات قدیمی  

3جوان دستگیر شده 21ساله هستند. آنها دوست، همکلاسی قدیمی و بچه محل هستند. یکی از آنها نامش پیمان است و آثار جراحت روی سر و دستانش دیده می‌شود. او می‌گوید: چند روز قبل با جوان جانباخته در خیابان درگیر شده بود اما نقشی در مرگ او ندارد. گفت‌وگوی همشهری با وی را می‌خوانید.

اتهامت قتل است؟
قتل؟ نه اصلا. قتل کجا بود. همه‌‌چیز یک حادثه بود. بهروز خودش از ماشین پرت شد بیرون و تمام.
اختلافت با او بر سر چی بود؟
از مدت‌ها قبل با هم کل‌کل داشتیم. او می‌خواست ثابت کند قدرتش از من بیشتر است اما اینطور نبود. او هیکل درشتی داشت و دلش می‌خواست همه از او حساب ببرند.
بهروز بچه محل شما بود؟
نه. در یک محل دیگر زندگی می‌کرد اما من او را می‌شناختم.
از شب حادثه بگو، چه شد که بهروز جان باخت؟
ما سوار 207 بودیم و در خیابان دور می‌زدیم که متوجه شدیم بهروز با دوستانش که سوار بر یک ون بودند در تعقیب ما هستند. باور کنید بالای 20نفر داخل ون بودند! آنها چاقو، قمه و شمشیر داشتند و تهدیدمان می‌کردند. سپس به ماشین ما کوبیدند که هردوخودرو چپ کردند! همان موقع بهروز از پنجره ون به بیرون پرت شد در حالی که ما هم آسیب دیدیم. سپس پیاده شدیم و ماشین‌مان را به حالت اول برگرداندیم و از آنجا رفتیم.
آنهایی که سوار ون بودند چه کردند؟
آنها هم ماشین را به حالت اول برگرداندند و با جا گذاشتن بهروز در اتوبان، رفتند. البته فکر می‌کنم بهروز فوت شده بود و دیگر کاری ازدست کسی بر نمی‌آمد.
اما ظاهرا یک شاهد گفته که ماجرا حادثه نبوده است؟
دروغ گفته. همه ماجرا همین بود که تعریف کردم.
روی سر و دستانت آثار چاقو به چشم می‌خورد، چرا به این روز افتادی؟
زخم هایم تازه است. یک هفته قبل از این تصادف، در شهرک غرب با بهروز و دوستانش درگیر شدم. بهروز با چاقو مرا زخمی کرد و راهی بیمارستان شدم. شب حادثه هم بهروز افتاد دنبالم تا حال مرا بگیرد اما به قیمت جانش تمام شد.
سابقه داری؟
نه اصلا. این نخستین باری است که دستگیر می‌شوم. من پولدارم و خانواده ای آبرودار و تحصیلکرده‌ای دارم. تا به حال پایم به کلانتری باز نشده است. دوستانم که دستگیر شده‌اند هم آدم‌حسابی هستند. باور کنید خیلی زود بی گناهی ما ثابت خواهد شد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید