دل دادن لات معروف و شرور تهران به مرام و مسلک رجبعلی خیاط، کاسب درستکار و مرد عابد و زاهد محله دروازه غار از داستانهای خواندنی جنوب پایتخت بهحساب میآید که در محافل رسمی کمتر شنیده شده است. حمید ناصری، تهرانپژوه، درباره این اتفاق که در بطن یکی از محلههای پرماجرای پایتخت رخ داده میگوید: «اکبر احسانی یکی از لاتهای دروازه غار بود که در برههای از زندگیاش با فردی به نام شیخ محب که یکی از زورخانهدارهای تهران بود آشنا میشود و تحتتأثیر این فرد زندگیاش آرام آرام تغییر میکند. یک روز شیخ محب، نشانی مغازه رجبعلی خیاط را به اکبر احسانی میدهد و سفارش میکند که برای سفارش کت و شلوار به مغازه او رجوع کند. اکبر احسانی به توصیه شیخ محب گوش میدهد و برای نخستین بار به مغازه شیخ رجبعلی خیاط میرود. سفارش انجام میشود و قرار تحویل کت و شلوار را میگذارند. اکبر احسانی با آن اسم و رسم و هیبتش برای تحویل کت و شلوار به مغازه شیخ رجبعلی خیاط میرود، اما شیخ میگوید کت و شلوار 2روز دیگر آماده میشود.»
خلف وعده رجبعلی خیاط به شکل عجیبی به نقطه تحول زندگی یکی از لاتهای شرور تهران تبدیل میشود. ناصری میگوید: «اکبر احسانی 2روز بعد برای پرداخت دستمزد و تحویل گرفتن به مغازه شیخ رجبعلی خیاط میرود اما شیخ میگوید خلف وعده کردهام و برای همین دستمزدی به من تعلق نمیگیرد. بعد از اصرارهای اکبر احسانی یکسوم دستمزدش را میگیرد و مابقی را داخل پاکت میگذارد. بعد هم پاکت را به همراه نشانی خانهای در همان حوالی به اکبر احسانی میدهد و از او میخواهد آن را بدهد به نخستین کسی که از خانه بیرون میآید. لات محله دروازه غار مقابل آن خانه میایستد و در نهایت پاکت را میدهد به زن محجبهای که از خانه بیرون میآید. بعد هم به مغازه رجبعلی خیاط میرود تا از حکمت این ماجرا باخبر شود. شیخ هم میگوید آن زن چند بچه یتیم دارد و هر روز صبح برای یافتن چند قرص نان از خانه بیرون میآید.» باورش سخت است که لات شرور محله دروازه غار بعد از شنیدن این ماجرا اشک از گونههایش سرازیر میشود. حمید ناصری معتقد است زندگی اکبر احسانی معروف به اکبرجگرکی به قبل و بعد از این ماجرا تقسیم میشود: «اکبر احسانی درحالیکه اشک میریخته به شیخ رجبعلی خیاط میگوید همه هزینههای آن خانواده بیسرپرست را پرداخت میکند، اما شیخ از او میخواهد هرماه در آن خانه را بزند و شخصاً این کار را انجام بدهد. اینگونه بود که اکبر احسانی از یک شرور سابقهدار به مردی نیکوکار و پدر معنوی بچههای یتیم دروازه غار تبدیل میشود. این ماجرا در دهه
30 اتفاق افتاده است.»
سه شنبه 30 آبان 1402
کد مطلب :
209914
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/zmE5Z
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved