نگاهشان به تخته سیاه است و گوششان به صدای معلم، اما هرچه معلم توضیح میدهد در ذهنشان جای نمیگیرد. برای همین خیلی وقتها انگ «خنگ بودن» و «شاگرد تنبل بودن» به آنها چسبانده میشود. بدتر اینکه وقتی تنها میشوند مرتب خود را سرزنش میکنند که چرا اینقدر کودن هستند؟ مریم چمنآرا، روانشناس کودک و نوجوان درباره این دانشآموزان میگوید: «برخی از کودکان و دانشآموزان بهره هوشی کافی دارند، اما در تحصیل و سایر مهارتهای فردی دچار مشکلاتی هستند؛ این مسئله علاوه بر اینکه والدین و معلمان را سردرگم میکند، میتواند زمینهساز افت تحصیلی و عملکردی کودک باشد.
دیرآموزی کودک دلایل مختلفی دارد؛ آسیب روحی بر اثر جدایی والدین، مرگ عزیزان یا حادثه ترسناک عاملی برای ایجاد اختلالات فکری اوست. تولد زودرس کودک هم نقش مهمی در یادگیری او دارد. ابتلا به بیماری یا عوامل ژنتیک هم بیتأثیر نیست، اما گاهی اوقات کودک براساس مشکلات عصبی و رشدی دیرآموز میشود؛ بنابراین والدین بعد از پیبردن به این موضوع به جای سرکوفتزدن به بچه باید به مشاور مراجعه کنند تا با کمک او علتیابی شود.
کودک دیرآموز اگر مورد حمایت عاطفی قرار نگیرد، به مرور زمان نسبت به تحصیل و مهارتآموزی بیرغبت میشود و پرخاشگری را رویه خود میکند؛ بنابراین اگر پدر و مادرها با بیانگیزگی کودک خود مواجه شدند یا اینکه میبینند فرزندشان توجه زیادی به بازی دارد باید موضوع را پیگیری کنند. تمرکز پایین، نداشتن اعتماد به نفس، محبتپذیری بالا، کمحرفی، بیثباتی عاطفی و استرس زیاد از دیگر علائم کودک دیرآموز است.
بعضی از پدر و مادرها یا اولیای مدرسه بهدلیل مشغله ممکن است از آموزش کودک دیرآموز خسته شوند و او را به حال خود رها کنند. این کار دردسرهای زیادی را در آینده برای کودک بهوجود میآورد. از آنجا که بچه دیرآموز مورد تمسخر دوستانش قرار میگیرد، او کمکم از رفتن به مدرسه سرباز میزند و تمایل به غیبت دارد. توصیه من به معلمان و والدین این است که در کنار هم قرار بگیرند و از روش آموزش ترمیمی استفاده کنند. شاید برای فرستادن کودک دیرآموز به مدرسه معمولی منعی وجود نداشته باشد، اما وقتی این بچهها در کنار دانشآموزانی با بهره هوشی نرمال قرار میگیرند، حس سرخوردگی پیدا میکنند؛ بنابراین پدر و مادرها حتما از مشاور تربیتی و تحصیلی کمک بگیرند. شاید نیاز باشد کودک یک سال تحصیلی را با تکرار یاد بگیرد.
دانشآموزانی که دیر یاد میگیرند
در همینه زمینه :