خیاط در کوزه افتاد
بازی بد مهدویان، ناکامیهای مجموعه زخم کاری را کامل کرد
همه ذوق و شوقی که برای بازگشت فصل دوم «زخم کاری» به شبکه نمایش خانگی وجود داشت، با پخش هر قسمت جدید این سریال به سرخوردگی تبدیل میشود و تأسف و حسرت جای خود را به شور و اشتیاق ابتدایی میدهد. به گزارش همشهری، فصل اول «زخم کاری»، با همه ضعفها و ایرادهایش، در خیل آثار ضعیف و نادیدنی شبکه نمایش خانگی، طرفدارانی داشت و به لطف حضور جواد عزتی به امتیازی در کارنامه مهدویان که پر از آثار شبیه هم است، بدل شد. مثل همه سریالهای موفق سالهای اخیر، سازندگان سریال نتوانستند قید ساخت فصل دوم و عواید حاصل از آن را بزنند و سراغ ساخت فصل دوم رفتند، اما موفق نشدند به انتظاراتی که فصل اول بهوجود آورده بود، پاسخ دهند و سریالی با همان حالوهوا و دراماتیک بسازند. فصل دوم این سریال بهوضوح فاقد جذابیت و ضرباهنگ و تنش و پویش فصل اول است. جدا از ضعف داستان و شخصیتپردازی که باید پاشنه آشیل سریال قلمداد شود، بازیها و اجراهای غلوآمیز و غیرقابلباور و نامتجانس با فضا و روح سریال، ضعف بزرگ فصل دوم است که نباید به آن بیاعتنایی شود.
تو دیگه پیر نشو!
اجرای کامبیز دیرباز در این سریال اصلا چنگی به دل نمیزند. صرفا اغراق و مبالغه نیست که تحمل بازی دیرباز را دشوار میکند؛ عدمتناسب او با نقشی که بر عهدهاش گذاشته شده، در هر قاب و نمایی عیان است و انتخاب دیرباز را به یکی از بهترین نمونههای «کستینگ» بد مبدل میسازد. اول از همه سن دیرباز با سن شخصیت مطابق نیست. دیرباز از سن شخصیت سریال جوانتر است و جز کند و کشدار حرفزدن و بمکردن صدایش، تمهیدی در بهتصویرکشیدن این شخصیت مسن بهکار نبرده است؛ انتخابی دمدستی برای نمایش شخصیتی مسن که نتیجه نهاییاش اصلا دلپذیر نیست. گریم بد و ناشیانه دیرباز هم مزید بر علت است. شاید این تمهید در آیتمهای کمیک برنامههای تلویزیونی جواب دهد، اما در سریالی که مدعی واقعگرایی نئونوآر است، نتیجهای جز مضحکشدن شخصیت ندارد. بخشی از مشکل بازی دیرباز هم پای کارگردان سریال، محمدحسین مهدویان است. مهدویان قبلا هم نشان داده در بازیگرفتن از بازیگرانی که نقش شخصیتهایی مسنتر از سن واقعیشان را بازی میکنند، نابلد و ناتوان است. جواد عزتی در «مرد بازنده» یا مهران مدیری در پرده سوم فیلم «درخت گردو» نمونههای اعلای بازی بد بازیگر و ناشیگری کارگردان در بازیگرفتن هستند.
گنگستر گنج قارونی
بازی مهران غفوریان هم - که بعد از کمکردن وزنش گویا دیگر بهکار نقشهای کمدی نمیآید - در میان اجراهای بد سریال چشمگیر است. غفوریان در دوره طولانیای که بهعنوان بازیگر کمدی فعالیت میکرد، نه برای بازیهای باورپذیر و حسی که اتفاقا بهدلیل غلوهای گلدرشتی که در نقشهای کمدی داشت، هوادار داشت. دوستدارانش میپسندیدند که او را مثلا در فیلمهای آرش معیریان در نقشهای غیرعادی - مثلا یک هندی گنج قارونی - با گریم سنگین و حرکات موزون در حال شلتاق و بزنوبکوب ببینند. بعد از کاهش وزن، غفوریان در چند نقش جدی ظاهر شد و با وجود اینکه از نظر فنی و هنری موفقیتی در این نقشها نداشته، اما تغییر ژانر کاریاش مقبول افتاد. در فصل دوم «زخم کاری» هم او به همان میزانی که در نقشهای جدی دیگر سریالها غلوشده و متکی به اطوار بازی میکند، بازی کرده و البته هواداران ادا و اطوار را که بازیگری برایشان نشاندادن سادهترین احساسات با بیشترین کنش و حرکات عضلات چهره توأم است، راضی میکند. خلاصه اشکال از غفوریان نیست.
مکث
آسیاب به نوبت
در تازهترین بازی بد سریال، محمدحسین مهدویان، کارگردان سریال، در قسمت ششم در سکانسی مقابل الناز ملک در نقش عشق قدیمی سیما بازی کرده است. خام، بیظرافت، غیرفتوژنیـــک و صفاتی از این دست توضیحدهنــده تجربه مهدویان در جلوی دوربین است. کامنتها و واکنشهای منفی در فضای مجازی هم میگوید که مردم تجربه بازیگری مهدویان را اصلا نپسنـــدیدهاند. مهدویان اگر زرنگ باشد - که هست - بعد از این دور بازیگری را خط میکشد و با مرور همین چند دقیقه تجربه ناموفق بازیگریاش پی میبرد اساسا از آن دسته افرادی است که بهاصطلاح دوربین دوستشان ندارد و پشت دوربین جایش امنتر و بهتر است.