شکست بی جبران
علی مهدیان؛ استاد حوزه و دانشگاه
نقل شده در عملیات هواپیماربایی انتبه که در آن 2فلسطینی از سازمان آزادیبخش با همکاری عیدی امین رئیسجمهور اوگاندا یک هواپیما با ۲۴۸مسافر اسرائیلی را ربودند، وقتی از پیرزن اسرائیلی که جزو مسافران بود نظرش را پرسیدند فقط یک جمله گفت و آن اینکه: «من نمیدانم پس اسرائیل به چه دردی میخورد.» این تلقی نباید شکل میگرفت و برای همین اسرائیل دست به عملیات صاعقه زد. در مدت نیم ساعت جنگندههای اوگاندا را بمباران و نابود کرد. گروگانها را آزاد کرد. حدود 50 نفر از نیروهای اوگاندا را کشت. گروگانگیرها را هم کشت. همه به یک دلیل: آن ذهنیت نباید شکل میگرفت؛ اینکه اسرائیل به چه دردی میخورد. مهاجرهای غاصب یهودی صهیونیست زیر سایه این نرمافزار ذهنی به اسرائیل کوچ میکردند.
مناسبات جریانهای اسلامگرا و ملیگرای منطقه زیر سایه همین فهم بود که جریان سازش را شکل دادند. با این حساب، جنگ 6روزه اعراب در برابر اسرائیل را یک جنگ ساده قلمداد نکنید؛ این یک واقعه است که در ذهنها نظام محاسبه شکل میدهد؛ نظام محاسبهای که سبک تصمیمگیری دولتها و جریانهای اسلامی منطقه را تحتتأثیر قرار میدهد. خوب دقت کنید. واقعهها جدا از حجم و اندازهشان میتوانند جغرافیا درست کنند و تاریخ بسازند. چرا؟ چون با معنایی که ایجاد میکنند، نظام محاسبات ارادهها و قدرتها را تسخیر میکنند.
این نکتهای است که اگر امروز به آن توجه نکنیم، اندازه شکست اسرائیل که قابل جبران نیست را نخواهیم فهمید. شکست اسرائیل نه بهدلیل حجم کشته و مجروح و اسیرهایش بلکه بهدلیل معنایی است که این حجم بالا ایجاد میکند. شکست هیمنه و هژمونی اسرائیل آن هم نه بهدلیل آنکه در جنگها شکست و پیروزی هست نه، بلکه بهدلیل جنس قدرت دیگری که به عالم معرفی میشود و عالم را از محاسبه سلطهگر و سلطهپذیر کلا خلاص میکند، مهم است.
این همان نکتهای است که رهبر حکیم انقلاب در سازمان ملل گفت که انقلاب ما و جنگ 8ساله یک قدرت دیگر را به عالم معرفی کرد. دنباله این نرمافزار محاسبه در جنگهای بعدی محقق شد و در پیام پیروزی حزبالله در جنگ 33روزه .
اتفاقی که طوفان الاقصی محقق کرد هم در این قواره است. یعنی یک قدرت دیگر را به همه دیرباوران معرفی کرد. پرچم سازشگری و عادیسازی را پایین آورد. قدرت دیگری را به نام قدرت مقاومت به عالم شناساند که هیمنه و هژمونی اسرائیل را خراب کرد و حالا همه خواهند گفت پس «اسرائیل به چه دردی میخورد؟» اما اینبار این فهم قابل جبران نیست. این تجربه در عداد همان وقایع تاریخساز ذهنیتها را پالایش کرد. همانقدر که سازشکارهایی مثل جریان وسطیه در اخوان و در مصر در تشکیلات خودگردان و اعتدالیهای ایران دیدند که دشمن بدعهد است و اگر بنا نیست تسلیم شود پای قرارش نمیماند و «این شد یک تجربه». اما روی دیگر این سکه حرکت گام به گام و پر از صبر و استقامت و ایمان و توکل جریان مقاومت است که نشان داد ارادهاش فائق میشود و ناگهان ورق برمیگردد. این فهم را اسرائیل با هزار هزار تن بمب بر سر غزه هم نمیتواند تغییر دهد. این نظام محاسبه دیگری است که به چشم آمده و دیده شده است. ببینید رسانهها و سیاستمداران دنیا چگونه انگشت به دهان شدهاند از ابعاد حرکت طوفان الاقصی. این پیامی است که انسانها را وادار به حرکت و قیام میکند و امید میبخشد که میتوانند زیر بار اراده غیرخدا نروند و موحد باشند. اگر میبینید نتانیاهو میگوید نبرد با حماس باید چهره خاورمیانه را عوض و یا نسلها را درگیر کند دلیلش این است که او میفهمد ابعاد شکستش فوق این حرفهاست و برای جبران باید چنین کند؛ حال آنکه نظام محاسبه را نمیتواند عوض کند. همه دیدند قدرت مقاومت را. آری شکست نظامی و زدن هزاران موشک، ترکاندن تانکهای مرکاوا، شکست امنیتی خیره کننده، شکست اجتماعی در داخل، شکست سیاسی در نسبت با کشورهای عادیساز رابطه، همه و همه نمیتواند به پای این شکست مهم تاریخی- تمدنی برسد. و البته هنوز این قصه سر دراز دارد.