فلسفه وجود رژیم صهیونیستی
علی مهدیان؛ استاد حوزه و دانشگاه
مالک بن نبی، نویسنده الجزایری در کتاب «المسئله الیهودیه» میگوید: «اسرائیل خط مقدم استعمار جهانی است.» اگر رأس شیطنت را آمریکا بدانیم، سؤال این است که چرا آمریکا این مقدار برای حفظ موجودیت و منافع اسرائیل هزینه میکند؟
شاید معتقد باشید اسرائیل در تلاش است برای آنکه رویای مقدس خود را در عالم محقق کند. این تقریر کامل نیست؛ خصوصا وقتی متوجه باشیم که جریان صهیونیست وقتی شکل گرفت بسیاری از خاخامهای یهودی با آن مخالفت کردند. به تعبیر خانم دافنا لیویت، در کتاب «نزاع با صهیونیسم»: «صهیونیسم یک جنبش اقلیت میان یهودیان قرن ۱۹ بوده است. در آن زمان تئودور هرتزل به این جنبش دعوت کرد و با مخالفت شدید رهبران یهود در تمام جهان مواجه شد.»
جای تعجب ندارد که دستگاه حاکمه اسرائیل سالها در دست اندیشه و جریانهای سکولار اداره میشده است؛ چون اساسا با جریانی مواجه هستیم که علت شکلگیریاش تسلط بر دنیا بود و مسئله مذهب برایش همانقدر بهانه جمع شدن در فلسطین بود که افسانه هولوکاست چنین نقشی داشت. جریان شکلگیری اسرائیل را باید در درگیری سهمگین تمدنها فهمید. به عقبه تاریخی شکلگیری این جماعت نگاه کنید. چرا باید بعد از درگیری با عثمانی و ضعف و فروپاشی آن در وسط کشورهای اسلامی به اجبار یک کشور صهیونیست شکل بگیرد؟ جالب است هیتلر در فصل دهم کتاب «نبرد من» گزارش جالبی از هویت این جماعت ارائه میکند. او میگوید مسیر و افکار یهودیان را در 100سال گذشته دنبال کنید تا متوجه شوید چطور اداره دنیا را بهدست گرفتند. او ساختار این جماعت را دستیابی به قدرت برتر و اهداف دنیایی میداند که «حتی مذهب نیز برای یهود چیزی بیارزش است». روح خبیث غربی چه در هیتلر و چه در صهیونیستها واحد است. تمدن غرب در همه چهرههایش یک ویژگی دارد و آن قدرتطلبی و دنیاجویی است. امت اسلامی 2ویژگی مهم دارد که یکی انگیزهبخش و دیگری خوفآفرین است.
وجه انگیزهبخش آن برای تمدن غرب، حضور مسلمین در ثروتمندترین و پرثمرترین منطقه دنیاست و وجه ترسآورش خود اسلام است؛ نه درصورت قدرت سیاسی و حکومت که این را مدتها قبل در جنگ جهانی اول و دوم نابود کرده بودند، بلکه اسلام بهعنوان یک عقیده و فرهنگ، این منطقه را حاصلخیزترین کنج دنیا برای قیام کرده بود.
قیام یعنی کندن از دنیا برای آرمانهایی مقدس و انسانی. لذا از بعد از عثمانیها تا امروز خیزشهای مردمی اسلامی در این کشورها تمام نشد و اوج آنها قیام ایران بود که 40و چند سال نیز دوام آورد. آنچه غرب میترسید به سرش آمده بود. آخرین تلاششان شکلگیری یک حکومت صهیونیستی وحشی در منطقه بود که کل قیامها را به سمت خود یعنی صهیونیستها جهت دهد؛ یعنی داعش، اما ایران و جریانات همراه او اجازه ندادند. قصه خاورمیانه جدید به تعبیر صهیونیستیاش شکست خورد. آن انگیزه دنیاخواهی و این خوف از قیامها انگیزه اصلی ایجاد یک خط مقدم تمدن غرب در میان مسلمین شد. لازم بود اسرائیل نگذارد وحدت مسلمین شکل بگیرد، نگذارد قیامها شکل بگیرد، صحنه را کنترل کند، لمس و بیخاصیت کند و خلاصه به مرور مثل یک سرطان، گسترده نیز شود و بتواند این منطقه ذاتا درگیر با تمدن غرب را تضعیف و نابود کند. از این دریچه حالا کل تاریخ غرب و جانبداریاش از اسرائیل حتی هنگام سهمگینترین جنایتها مقابل چشم بشر را بازخوانی کنید. از این دریچه حالا نگاه کنید به اتفاقی که این روزها در حال تحقق است تا ابعاد این واقعه عظیم را متوجه شوید؛ شکست خط مقدم تمدن غرب و مهمترین عامل تمدنی به ضعف کشیدن اسلام به مثابه یک جبهه اولا عقیدتی فرهنگی و اکنون سیاسی اجتماعی گسترده.