مهرماه و مهربانی آتشنشانها
مریم ساحلی
پژواک آژیر آتشنشانی یک دنیا هراس میاندازد به جان آدمها. سرها میچرخند سمت صدا و همهمهای غریب جان میگیرد که کجا آتش گرفته است؟
ما تا این صدای پرتنش را میشنویم، دلمان میرود پی محل سکونت یا کسبی که شعلههای آتش در آن زبانه میکشد. ما به انسانهایی میاندیشیم که شاید گرفتار لهیب سوزان آتش باشند و دل میسوزانیم بر خاکستر شدن خانمان و اموال همنوعانمان. در این میان اما چه بسا در خاطر هراسناکمان کمتر به خطری فکر کنیم که در کمین آتشنشانهاست؛ آنها که چون ما جانشان عزیز است و ضربان قلبشان در همآوایی لبخند فرزند و صدای گرم پدر و مادرشان، طنینی سبز مییابد. آنها که در مسیری آکنده از خطر قدم برمیدارند و بارها و بارها طنین روشن زندگی را ندید میگیرند و دل به آتش میزنند و شجاعت صفتی نیست که تنها گاهی، بلکه سالهای بسیار بخشی مهم از وجودشان است؛ همه آن سالها که گوش به زنگ هستند تا بشتابند بهسوی شعلههای آتش؛ همه آن سالها که نجات جان و مال آدمها را پیشه خود ساختهاند و اما در همه آن سالها جان عزیز آنها نیز نیازمند مراقبت است. حجم سنگین اضطرابی که در تاروپود این حرفه تنیده شده است و همه خطراتی که وجودشان را تهدید میکند بر کسی پوشیده نیست و این انبوهی خطر که هرچند وقت یکبار نگاهها را متوجه خویش میسازد، نیازمند توجه ویژه مسئولان ذیربط است. بهکارگیری نیروی آتشنشان به تعداد کافی، تجهیز ایستگاههای آتشنشانی و آتشنشانها با امکانات مناسب و بروز و تلاش برای حفظ ایمنی آنها ازجمله ضروریاتی است که نمیشود به فردا موکول کرد. بر همین اساس هم مسئولان شهری در2 سال گذشته تلاش فراوانی برای رسیدگی به درخواستهای آتش نشانان و تجهیزات و امکانات آنها داشتهاند. توجهی که باید همیشگی باشد.