مرد جوان پس از قتل همسرش در مشهد با جسد او راهی پایتخت شد
سفر به تهران با جسدی در چمدان
الهه فراهانی-روزنامهنگار
وقتی مرد جوان با یک چمدان مشکی قدم به ستاد فرماندهی نیروی انتظامی در تهران گذاشت، هیچکس تصورش را نمیکرد که داخل چمدان او جسدی جاسازی شده است.
بهگزارش همشهری، بعدازظهر پنجشنبه، ششم مهرماه مردی که یک چمدان بزرگ مشکی باخودش حمل میکرد وارد ستاد فرماندهی فراجا در میدان عطار شد و گفت میخواهد حقایقی را فاش کند. او میگفت که برای افشای حقیقت هزار کیلومتر از مشهد تا تهران را پیموده تا خودش را به ستاد فرماندهی فراجا برساند.
گزارش یک جنایت
مرد جوان وقتی مقابل افسر تحقیق قرار گرفت، گفت: من زنم را کشتهام و جسدش درون همین چمدانی است که در دست دارم! وی در مقابل چشمان بهت زده افسر پلیس ادامه داد: اگر باور نمیکنید، چمدان را باز کنید تا متوجه شوید که دروغ نمیگویم.
افسر تحقیق چمدان را که باز کرد با جسد مثله شده زنی که درون نایلونهای مشکی قرار داشت، مواجه شد و در تماس با بازپرس کشیک قتل تهران، ماجرا را گزارش کرد. به این ترتیب با دستور قاضی وحید ناصری، متهم به کلانتری ونک منتقل شد تا با انجام بازجوییهای بیشتر، جزئیات بیشتری از ابعاد این حادثه هولناک فاش شود.
24ساعت زندگی با جسد
دقایقی از انتقال متهم به کلانتری میگذشت که بازپرس جنایی نیز در آنجا حاضر شد و به تحقیق از مرد جوان پرداخت. وی گفت که در شهر مشهد زندگی میکند و مدتهاست که با همسرش دچار اختلاف شده است. او مدعی شد که بر سر همین اختلافات با همسرش درگیر شده و در اقدامی هولناک او را به قتل رسانده و با مثله کردن جسدش، آن را درون چمدان بزرگی جاسازی کرده و راهی تهران شده است. وی درحالیکه گریه میکرد گفت که پس از جنایت 24ساعت در کنار جسد همسرش در خانه عزاداری کرده و از جنایتی که مرتکب شده نادم و پشیمان است. با اعترافات این مرد، جسد مقتول به پزشکی قانونی منتقل و پرونده این جنایت با صدور قرار عدمصلاحیت به دادسرای شهر مشهد فرستاده شد.
گفت وگو
پشیمانی دیرهنگام
متهم 31ساله و کارمند آژانس هواپیمایی است. او از قتلی که مرتکب شده بهشدت پشیمان است و میگوید اگر زمان به عقب بازمیگشت هرگز دست به چنین جنایتی نمیزد و فرزندش را بیمادر نمیکرد. او از جزئیات این جنایت میگوید.
انگیزهات از قتل همسرت چه بود؟
همسرم به من اهمیت نمیداد. احساس میکردم که دیگر علاقهای به من و زندگیمان ندارد. این بیتوجهیهایش عذابم میداد.
چرا اینطور شده بود؟
علت دقیقش را نمیدادم اما خب همیشه با موبایلش سرگرم بود و با دوستانش چت میکرد. هر وقت هم که اعتراض میکردم با تندی جوابم را میداد. من به او شک کرده بودم و فکر میکردم به من خیانت میکند چون دیگر حواسش به زندگیمان نبود.
چند وقت از ازدواجتان میگذشت؟
حدود 7 یا 8 سال. او از اقوامم بود و حاصل این ازدواج یک فرزند 5ساله است که با تصمیم آنی من، فرزندم حالا بیمادر شده است.
از روز حادثه بگو، چه شد که جان همسرت را گرفتی؟
اختلافات ما برمیگشت به یک سال و نیم قبل. همهچیز از همان زمان شروع شد. متوجه شده بودم که همسرم به من توجهی نمیکند. مدام با گوشی موبایلش سرگرم بود و هرجا میرفت گوشیاش را با خودش میبرد. حتی اجازه نمیداد گوشیاش را چک کنم و همه اینها آشوبی در ذهنم راه انداخته بود که داشت دیوانهام میکرد. این اختلافات ادامه داشت تا اینکه تصمیم گرفتم بهصورت جدی با همسرم صحبت کنم. به همین دلیل روز سهشنبه چهارم مهر ماه، فرزندم را به خانه خواهرم بردم و به او گفتم کاری برایمان پیش آمده است. از خواهرم خواستم تا چند روزی از فرزندم مراقبت کند، سپس به خانه برگشتم و سر صحبت را با همسرم باز کردم. او اصلا زیر بار نمیرفت که رفتارش عوض شده و به زندگیاش اهمیت نمیدهد. دعوا که بالا گرفت در اوج عصبانیت با دستانم او را خفه کردم. وقتی بهخودم آمدم او دیگر مرده بود و نفس نمیکشید.
بعد از قتل چه کردی؟
ترسیده بودم. اصلا باورم نمیشد که آدم کشتهام، آن هم همسرم را. اما دیگر کار از کار گذشته بود و من باید هرطور بود، جسد را از خانه خارج میکردم. راهی جز مثله کردن جسد به ذهنم نرسید و درحالیکه اشک میریختم این کار وحشتناک را انجام دادم.
چرا از مشهد به تهران سفر کردی؟
همسرم سفر به تهران را دوست داشت. هر وقت نقشه سفر میکشیدیم، پیشنهاد پایتخت را میداد. از سوی دیگر بیشتر اقوام من در کرج ساکن هستند و با خودم گفتم که اگر در تهران اعتراف کنم به زندانهای اطراف منتقل میشوم و خانوادهام به راحتی میتوانند به ملاقاتم بیایند. از طرف دیگر همسرم برای آخرینبار به تهران میآمد و تصور میکردم با این کار مرا میبخشد!
با اتوبوس به تهران سفر کردی؟
نه با ماشینهای بین شهری. با چمدانی که همسرم داخلش بود سوار خطیهای مشهد به تهران شدم. وقتی به حوالی مشیریه رسیدم، پیاده شدم و درخواست خودروی اینترنتی کردم اما فکر میکنم لوکیشن را اشتباه زدم. چون سرچ کردم پلیس انتظامی که ستاد فرماندهی ناجا در میدان عطار را نشان داد و من هم آنجا را ثبت کردم.
ظاهرا در بازجوییها عنوان کردهای که 24ساعت هم با جسد همسرت در خانه بودهای؟
درست است. من سهشنبه شب همسرم را به قتل رساندم و چهارشنبه شب بود که تصمیم گرفتم به تهران سفر کنم. راستش باورم نمیشد که دست به جنایت زدهام. تا 24ساعت بعد از قتل هم نخوابیدم و بالای جسد همسرم اشک ریختم. نمیدانید چقدر پشیمانم و دلم میخواست میشد زمان به عقب برمیگشت. اما افسوس که پشیمانی و ندامت دیگر سودی ندارد و من باید تا آخر عمرم با این عذاب وجدان زندگی کنم، نمیدانم چطور به چشمان فرزندم نگاه کنم.