ابراهیم حاتمیکیا
سلحشور: مربی شما بعد جنگ سینما زیاد میرفتی نه؟ آخه برادرمن، اینجا که تگزاس نیست!
احمد: آقای سلحشور! اجازه میدید ما دو کلوم حرف بزنیم؟
سلحشور: تو حرف نمیزنی، تو داری لاس میزنی! آخرشو بهش بگو، ته خطو.
احمد: ته خطی وجود نداره سلحشور، حاج کاظم فرمانده گردان بوده، عباس هم از بچههای جنگه.
سلحشور: خوب دیگه بدتر! جرم خودیها که بیشتر از غریبههاست. واسه این مملکت که هزار تا دشمن داخلی و خارجی داره، از صبح تا شب داریم جون میکنیم؛ میکنیم یا نمیکنیم؟ بعد آقا، خودی، شب عیدی مییاد اسلحهرو میذاره رو شقیقه ما! این یعنی عدالت؟ چند تا جوون خونشون [رو] برا آرامش این مملکت از دست داده باشن خوبه؟ چند تا؟ دِ بگو، خب بگو دیگه. [خطاب به حاج کاظم] یه ذره فکر کنی از کارت خجالت میکشی!
شنبه 1 مهر 1402
کد مطلب :
203695
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/pgnR6
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved