تاملی بر سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب درباره امید، ایمان و کار جهادی
شیب تند و قله
علی مهدیان؛ استاد حوزه و دانشگاه
در خواندن این متن عجله نکنید. بیایید اخباری که در این 10سال اخیر شنیدهایم مرور کنیم و با نگاهی کلان آنچه رخ داده را تماشا کنیم. مثلا 13تیر۱۴۰۲ ایران عضو رسمی پیمان شانگهای شد. هند و چین و روسیه 3عضو اصلی این پیمان هستند. تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان و پاکستان نیز عضو این پیمان هستند. اتصال سهلتر به بازار این کشورها و کمک به روند دلارزدایی، تحریمها را بیاثر میکرد. از سوی دیگر کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور عضو گروه بریکس از پیوستن ایران به این گروه حمایت کردهاند. گروه بریکس بنا دارد دلار را از مبادلات خود حذف کند. آیا خود این اتفاقات مهمند؟ نه بیایید عمیقتر شویم و دقیقتر. چه شد که اراده این کشورها تغییر کرد؟ چه چیزی عوض شده بود؟
بگذریم. بگذارید اتفاقات یک دهه گذشته را دوباره مرور کنیم. دولت قبل معتقد بود اتصال ایران به این گروهها نیاز به پیوستن ایران به افایتیاف دارد. دولت قبل تمام تلاش خود را برای تحت فشار قرار دادن ایران و دستگاههای مختلف حاکمیتی برای پذیرش اراده و فشار غرب انجام داد. در آخرین ماههای پایان دولت قبل وزیر امورخارجه اذعان کرد که دولت روحانی همه امیدش به ارتباط با غرب بود و به دیگر کشورهای دنیا بیتوجهی میکرد.
نوار گفتوگویی از ظریف بیرون آمد که او درگیری ایران با داعش و کشورهای مقاومت را مزاحم تلاشهای خود میدانست. او دقیقا در جشن پیروزی مقاومت در ایران با حضور بشار اسد، ناگهان استعفا کرد. شهادت سردار سلیمانی، سردار مؤثر و مهم و راهبردی ایران در منطقه در اوج فشارها و شورشهای داخلی انجام شد، هنگام گوشمالی ایران به آمریکا در عینالاسد ناگهان خبر زدن هواپیمای اوکراینی در کشور پخش شد. دولت در این فضا دم از رفراندوم میزد. رفراندوم یعنی کشور به بنبستهایی رسیده که بهدست رهبری یا روالهای عادی قانونی باز نمیشود. فشار اقتصادی جدی بر گرده مردم بود و روحانی رسما با شوخی و خنده جلوی مردم حاضر میشد و میگفت من خودم هم از روز اجرای فلان تصمیم مهم اقتصادی بیخبر بودم. آمار مرگومیر ناشی از کرونا در هر پیک کرونا به صدها نفر میرسید و این یعنی روزانه هزاران نفر داغدار میشدند. دولت معتقد بود آمدن دارو و واکسن نیاز به پیوستن ایران به پیمانهای محدودکننده غرب دارد. در این میان ناگهان دولت صحنهای از بازی جدید اقتصادی رقم زد و پولهای مردم را به بهانه سودهای صوری بورس جمع کرد، اتفاقی که فشار زیادی به بسیاری از خانوادههای مستاصلی که دار و ندارشان را فروخته بودند به امید کسب درآمد، ایجاد کرد. چاپ پول بیپشتوانه تورم را فوقالعاده جدیتر کرده بود، قبل از آن فروش کارخانههای مهم کشور به سوداگران برای کسب درآمد و به نام اجرای اصل۴۴ ضربههای مهلکی به تولید زده بود و کشور را محتاج رفع تحریم میکرد. در سالهای آخر دولت قبل ناگهان خبر شهادت شهید فخریزاده دومین شخصیت مهم و کلیدی بود که قلب مردم را جریحهدار کرد. او را بهگونهای شهید کردند که احساس تحقیر مردم بیش از پیش جدی شود. اما درنهایت در نامهای از جناب نوبخت به روحانی در ماههای آخر کار او آمده است:«همه موجودی خزانه براساس درخواستهای جنابعالی تخلیه شده است، موجودی وجود ندارد.» کشور در وضعیت یک فشار حداکثری به دولت بعد واگذار شد.
رهبری اجازه استیضاح دولت را به مجلس نداد. ایشان تلویحا بیان میکردند که دولت باید تا روز آخر بماند. روشن بود که سقوط دولت بهمعنای پیروزی و موفقیت فشارهای غرب بود. در این میان چندینبار هم شخص روحانی تهدید به استعفا کرده بود. مقام معظم رهبری حتی درباره تصمیم افزایش قیمت بنزین از اصل تصمیم حمایت کرد و آن را تقویت فرمودند. تصمیم را سران 3قوه گرفتند و رهبری هم پشتیبانی فرمودند چرا که اساسا دولت آنقدر ضعیف بود که بهتنهایی توان تصمیمگیریای که در کشور اجرایی شود، نداشت.
خنثی کردن پمپاژ ناامیدی در جامعه
تلخی افزایش جمعیت زیر خط فقر، فشار ناشی از گرانی و تورم و دروغهای دولت چه در مسئله بنزین چه مسئله بورس و چه غیره، مدیران پیر و فرتوت و تنبل و بهشدت غربگرا و پیگیریکننده سیاستهای دشمن، پرنقص، نفوذ جدی امنیتی در ساختارهای مدیریتی که بعدها به مرور افشا میشد و البته با شهادت نخبگان نیز میشد آن را تشخیص داد، نیش و کنایههای گاهوبیگاه مسئولان به مقام معظم رهبری، همهوهمه در کنار جریانهای انقلابی عصبانی که نمیتوانستند یا نمیدانستند باید چه کنند و عملا ناامیدی پمپاژ میکردند در کنار هجمه بیسابقه رسانهای دشمن برای ناامید کردن مردم، همهوهمه، صحنهای عجیب و بیسابقه شکل داده بود.
مقام معظم رهبری و مردم اما صبورانه و مومنانه و با مظلومیت و اقتدار جلو میرفتند. رهبر انقلاب از سویی بهتنهایی بار امیدآفرینی در کشور را به دوش میکشیدند، از هر تهدیدی فرصت میساختند.
شهادت حاج قاسم تبدیل شد به یک نقطه بروز قدرت مردم. قدرتی که هزاران برابر موشکباران جسورانه عینالاسد، خیرهکننده بود. حضور مردم پای صندوقهای رأی که همه جریانهای انقلابی و غیرانقلابی و ضدانقلابی تحریمش کردند، از احمدینژاد و عدالتخواهان گرفته تا غربگرایان و رایهایی که روحانی پیش از آن با جابهجا کردن جای جلاد و شهید سعی کرده بود برای خود جمع کند، فشارهای رسانهای دشمن هم بود آنها هم همه همتشان را پای کار آورده بودند و فضای مجازی را نیز دولت رها کرده بود تا کاملا صحنه حضور رسانهای مردم تحت حاکمیت آمریکا باشد، اینها باعث شده بود فشار تمامعیار برای رها کردن صندوقهای رأی به مردم بیاید.
حماسه مردم مقاوم
مردم زخمخورده از بیعملی و بیتدبیری دولت و فشارهای اقتصادی و هم تهدید جانی در کرونا و اوج بیماریها بودند. حتی نحوه اجرای پرخطا و عذابآور انتخابات که مردم را معطل میکرد برای رأیدادن هم بود، اما باز همین مردم مظلوم و مقاوم در 2 انتخابات مجلس و دولت شرکت کردند، این یک حماسه بود. آنچه دشمن و دنبالههایش میخواستند رخ نداد. حضور مردم معنادار بود. از متوسط همه انتخاباتهای ایران فقط کمتر از 20درصد ریزش آرا اتفاق افتاد، حتی عدهای برای آنکه با دشمن همراهی نکنند، آمدند و رأی سفید دادند، که میزان آرا پایین نیاید، انتخابات با میزان رأی قابلقبول در دنیا، انجام شد و این یعنی همه آن فشارها شکست خورد. این را بگذاریم کنار حضور راهپیماییهای مردمی که سالبهسال بیشتر میشد. حضورهای معنوی در اربعین و هیئتها نیز همینطور.
ایران مقتدر
دوران سخت در حال عبور بود. عملا مدیران جوان انقلابی وارد مجلس و دولت شدند. مدیرانی که با همه وجود تلاش میکردند. دشمن برای دولت متدینین انقلابی بازی جدیدی را شروع کرده بود. او که حالا با فضاحت از افغانستان و کل منطقه در حال فرار بود، سعی میکرد کشور را متهم به طالبانیشدن کند، ماجرای مهسا امینی و بعد بیرون آمدن خطاهای پنهانی فلان مدیر و روحانی مذهبی هم از این جهت بود. قصه مهسا که پیش از آن با چند واقعه مشابه آمادهسازیذهنی شده بود، تبدیل شد به یک غائله 360درجه جدید. دولت و مجلس بجد مشغول کار بودند تا رشد کشور محقق شود مقام معظم رهبری در یک سخنرانی، فقط اتفاقات امیدبخش و رشد کشور در اغتشاشات را برشمردند. سپاه حمله به کموله و تجزیهطلبان کرد در خاک عراق را پیش برد. کل داستان اغتشاشات با حضورهای میلیونی مردم و رشد بیسابقه 30درصدی و حضور 21میلیونی در 22 بهمن جمع شد. حماسه جوانان دهه هشتادی مثل آرمان و روحالله و امثالهم پیام مظلومیت و اقتدار میداد. زنان و دختران ضعیفالحجاب حتی با اغتشاشات همراهی نکردند. بعد از این بود که عربستان مذاکرات با ایران را ازسرگرفت و عملا تسلیم اراده ایران شد و چرخش جدی کشورهای حاشیه خلیجفارس نسبت به غرب آغاز شد. این نکته، فشار بر غرب را جدیتر کرد. آشوبها داخل خاک اسرائیل سیوچند هفته با جمعیت بالا انجام میشد. اسرائیل بهجز درگیری داخلی اسیر درگیری با جوانان کرانه باختری شده بود. اروپا درگیر قدرتنمایی روسیه مقابل ناتو شده بود. آمریکا هم گامهای رو به عقب را بالاجبار شروع کرده بود. پولهای ایران آزاد میشد، تحریم اصلا دیگر مسئله مهمی برای ایران نبود، ایران قدرتی پیدا کرده بود که با هر کشوری از دنیا چه آفریقا چه غرب یا شرق آسیا چه آمریکای جنوبی میتوانست بدون دلار هرچه میخواهد بفروشد یا بخرد. پولهای بلوکهشده به مرور آزاد میشد، ایران با اقتدار کامل خطاکاران اغتشاشات را بخشید و باز محرم و صفر و غدیر و برنامههای معنوی خود را با حضور میلیونی برگزار میکرد.
ظهور شکست اراده دشمن
حالا بیایید صحنه را از زاویه نگاه مقام معظم رهبری، ببینیم. ماجرا چه بود و چه شد. آنچه رخ میداد 2معنا داشت اولا تابآوری ایران مقابل فشارهای حداکثری دشمن یعنی صبر یک امت، ثانیا بروز هویت ایمانی و آرمانی مردم در اوج سختیها. بعد از این مرحله، ظهور شکست اراده دشمن و گشایش در وضعیت اداره کشور است. این طرح را سالها قبل از پیروزی انقلاب، مقام معظم رهبری توضیح داده بودند. ایشان مدل اداره انقلاب را اینگونه توضیح میدهند که وقتی مردم مقابل فشار دشمن با همه وجود صبر میکنند و ایمان و توکل را حفظ میکنند ناگهان اراده خدا وسط میآید و صحنه بالکل عوض میشود. این همان قله است. اتفاقی که در انتهای دهه50 و پیروزی انقلاب رخ داد و در انتهای دهه60، پیروزی در جنگ رخ داد در میانه دهه80، پیروزی گفتمان عدالت بر عموم غربگرایان رخ داد، در ابتدای دهه90، انقلاب علمی رخ داد و اکنون بعد از دهه90، فشارهای بیسابقه اقتصادی در تاریخ رخ میداد.
راه بازشدن مسیر انقلاب
حالا یادمان بیفتد در ایام تلخ دهه90، وقتی مقام معظم رهبری سخن حضرت موسی(ع) را تکرار میکرد آن زمان که فرعون پشت سرش و دریای خروشان پیشرویش بود، فریاد زد: «کلا ان معی ربی سیهدین» راه بازشدن مسیر انقلاب همین بود. ایمان و صبر و امید و مقاومت و بروز اینها توسط امت تحت هدایت ولی الهی و انتظار فرجی که افضل از همه اینها بود و آنگاه آمدن اراده خدا و بشارت مطلق که فبشر الصابرین و رشد مطلق که فاذا هم مبصرون؛ اینها یعنی ورق برمیگردد.
حالا برگردیم و معنای شیب تند و نزدیکی به قله را براساس همین مسیر نورانی الهی رشد یک ملت مرور کنیم. مهم عبرت گرفتن و یادگرفتن قاعده رشد و پیشرفت است.