• چهار شنبه 6 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 19 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jun 26
سه شنبه 24 مرداد 1402
کد مطلب : 200010
+
-

از خود به ‌خود نوشتن

مریم ساحلی

می‌گفت: یک وقت‌هایی باید ایستاد در برابر آینه به تماشای خود. ایستاد به نظاره چشم‌ها که چه‌ها ندیده‌اند و گوش‌ها که بسیار شنیده‌اند از تلخ و شیرین‌های روزگار.
می‌گفت: باید نگاه کرد به همه چین و چروک پنهان و پیدا روی صورت و ردِ اشک‌ها و لبخندها را مرور کرد و بعد هم نشست به نوشتن. نوشتن از خود برای خود.‌
راست می‌گفت، خوب است یک وقت‌هایی بنشینیم به نوشتن از خود. خیال کن قلم را بلغزانیم روی یک برگ از همان کاغذهای نامه که پایش نقش نخل بود و خورشیدی که در افق جزیره‌ای گرمسیری غروب می‌‌‌کرد. می‌شود اول نوشت «به ‌نام خدا» و بعد سلام بگوییم به‌ خود و احوالپرس حال خویش باشیم.‌ اسم خود را بنویسیم و یک‌ «جان» پشت سرش بیاوریم به تلافی همه آن سال‌هایی که خویشتن را از یاد برده‌ایم. همه آن بزنگاه‌ها که باید خود را دوست می‌داشتیم و نداشتیم. می‌شود بنویسیم از همه زنانی که طشت گذاشته‌اند توی دل ما و رخت می‌شویند و از همه آنانی که دغدغه‌های کوچک و بزرگ را به شاخ و بال درختان توی دلمان آویزان می‌کردند و حالا نیستند.‌ باید بنویسیم که دلواپسی‌های امروز نیز می‌روند و زمان که بگذرد، جایشان را با دلشوره‌های دیگر عوض خواهند کرد و کسی چه می‌داند شاید روزی ابرهای سپید آرامش در آسمان دلمان پدیدار شوند. بی‌شک این نوشتن‌ می‌تواند بسط یابد‌.‌ چه می‌شود اگر خاطرات تلخ را بنویسیم تا از بسیاری نشخوار آنها در ذهن بکاهیم یا از رویاها و آرزوهایی بنویسیم که حالا می‌دانیم در دوردست‌ها گم‌ شده‌اند و هیچ وقت قرار نیست به حقیقت بپیوندند. بگذار بنویسیم و اشک‌هامان، قطره‌قطره ‌تر کند نخل پای کاغذ را و اما دو، سه خط پایین‌تر می‌شود از امیدها بنویسیم همان‌ها که هنوز سوسو می‌زنند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید