جنگ اول جنگ آخر
عیسی عظیمی- مسکو
شب سنپترزبورگ روشن است. آفتاب، نه که غروب نکند اما انگار که هست و نیست. برای کارلوس کیروش اما تردیدی در کنار نیست. او احتمالا از لحظه اخراج سعید عزتالهی در بازی آخر مقدماتی مقابل سوریه، چنین شبی را تصور میکرده. نگرانیها، البته روز بهروز بیشتر هم شدهاند. دفاع وسط، … و حالا اشکان. در گرگ و میش سنپترزبورگ که ساعتها طول میکشد، او وقت زیادی دارد که یک بار دیگر تصمیمها را مرور و قطعی کند:بیرانوند؟روزبه؟مسعود؟امید؟ سردار ،کریم و طارمی؟ و مهمتر از اسمها: پرس از بالا با خط دفاعی پیشآمده یا دفاع در عمق و چشم دوختن به سرعت بچهها در انتقال؟ تماشای تمرینهای تیم ملی به ما میگوید که سناریوی اول بعید نیست و حتی ممکن است با ترکیبی از این دو شیوه به استقبال مراکش برویم. چیزی که در دور مقدماتی جامجهانی، به ویژه در بازی مقابل قطر در دوحه دیدیم؛ افزودن شکلی از حملات برقآسا با استفاده از سرعت بازیکنان خط جلو با تکیه بر نکته کلیدی انتقال سریع، به شیوه سنتی دفاع، ضدحمله و ضربات ایستگاهی. این بازی در بالای زمین البته ریسک بالایی دارد؛ مراکش از بازیکنان باکیفیتی بهره میبرد که هر لحظه میتوانند زهرشان را بریزند و این ریسک، اگر انتخاب کیروش باشد، سرنوشت ما در این بازی و ای بسا در جامجهانی را به شانس گره خواهد زد.
کاتیوشای کیروش، نگرانی اصلی ما برای بازی فرداست؛ آیا اشکان دژآگه به این بازی میرسد؟ چیزی که میدانیم این است که تا سهشنبه و آخرین تمرین تیم ملی که برای خبرنگاران باز بود اشکان با بقیه تمرین نمیکرد. این چیزی علاوه بر نگرانیهای قبلی مااست دلشورهای که برای دفاع وسط و هافبک دفاعی داریم. البته که با این دردها کنار آمدهایم اما احتمال از دست دادن یکی مثل اشکان در این بازی، خشاب ما را خالیتر میکند و انتظارمان را کشندهتر. مثل انتظار کاتیوشا؛ دختری در افسانههای روسی که معشوقهاش را به انتظار نشسته است. این معشوقه سربازی در سرزمینهای دور است و آهنگی برای آن سروده و پیش از جنگ جهانی با اجرای گروه کر ارتش شوروی، چنان همهگیر شد که نام او را روی موشکهای ارتش گذاشتند. آمادگی اشکان حتی اگر بازی هم نکند، شاید همانقدر برای روحیه بچهها مهم است که داشتن کاتیوشا برای یک گروه جنگی!
خبرنگاران حاضر در اردوی تیم ملی هر چند راهی به تمرینات فنی کیروش نداشتهاند اما چیزی که از همان شور و شوق بازیکنان برای گرم کردن و مهمتر از آن، صحبتهای کنار زمین بچهها دستگیرمان شده، ما را به این نتیجه میرساند که باید منتظر سورپرایز بزرگ باشیم. نمایشی که تاکنون ندیدهایم، برای به دست آوردن چیزی که تاکنون نداشتهایم صعود. این کلیدواژه صحبتهای بچهها در کنار زمین است.«ما برای بازی خوب نیامدهایم که مردم از ما راضی باشند؛ آمدهایم صعود کنیم.» این اطمینان البته تنها درباره رویای صعود به چشم میآید و وقتی صحبت از ترکیب میشود، هیچکس از هیچچیز مطمئن نیست. ماجرای سید جلال را که فراموش نکردهاید؟! ترکیب آقای سیکیو، نه شب است و نه روز. چیزی مثل عکسی از آسمان ساعت ۳ بامداد سنپترزبورگ، که کسی نمیتواند با اطمینان از آن حرف بزند.
جمعه، شب سفید سنپترزبورگ، میتواند بزرگترین ماجراجویی تاریخ فوتبال ایران را در پی داشته باشد. حمله به صعود برای ساختن تاریخ؛ رویایی که به نظر میرسد زمان تحقق آن رسیده باشد. همین حالا؛ یکبار برای اولین بار. این دعوت به تماشای نمایشی هیجانانگیز است؛ هشتاد میلیون و ۱۱ جنگجو؛ قلبهایتان را با خود بیاورید.