• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
چهار شنبه 7 تیر 1402
کد مطلب : 195858
+
-

حاجیانی که نمی‌شناسیم

حال خوب
حاجیانی که نمی‌شناسیم

مریم ساحلی

نگاهش روبه آسمان بود که گفت: فردا عید قربان است و فردا که تمام شود حاجیان دسته دسته برمی‌گردند. بعد هم نگاهش را داد به رد حرکت یک هواپیما در آسمان و گفت: خوش به سعادت‌شان و دیگر نگفت که در همه عمرش‌فقط یک‌بار رفته به زیارت امام رضا(ع) و حالا سال‌هاست که حسرت دیدار دوباره ایوان طلا و شنیدن آوای نقاره‌ها مانده روی دلش.
او کم حرف می‌زند و هرگز به کسی نگفته است که قربان، عید عبودیت است و نفس را ندیدن. او که با شانه‌های آویزان و پاهای خسته می‌رود، هیچ‌وقت مقاله ننوشته و سخنرانی نکرده و با کسی سخن نگفته که «عید قربان» روز تقرب به بارگاه حضرت پروردگار است و قربانی، نشانه‌ای از این تقرب. او که می‌رود دایره لغاتش وسیع نیست، کم حرف می‌زند و سرش به‌کار خودش است ولی کسی از او دروغ نشنیده. دستش تنگ است اما یک ساعت تمام می‌چرخد دنبال صاحب یک 10هزارتومانی که کف کوچه پیدا کرده است. او که می‌رود می‌داند زیارت خانه خدا حسرتی‌است که با خود به گور خواهد برد. او کارگر روزمزدی است که اول هر‌ماه با دست‌های پینه‌بسته‌اش چند اسکناس روانه صندوق حمایت از ایتام می‌کند و زیر لب می‌گوید:«قربه‌الی‌الله».
او که می‌رود، یک نفر نیست. چون او بسیارند. انسان‌های شریفی که در معرکه دشواری‌های زندگی و جان‌های خسته خویش نمی‌توانند حج بروند یا گوسفند قربانی کنند اما قدم کج برنمی‌دارند و حقی را ناحق نمی‌کنند. آنها سال‌هاست که بی‌ادعا و در سکوتی شکوهمند وسوسه‌های نفس را به قربانگاه برده‌اند و بندگان خوب خدا هستند. کسی چه می‌داند شاید آنها حاجی هستند بی‌آن‌که حج رفته باشند.‌ و فردا‌ که عید قربان است، تبریک زمین و زمان نخست روانه جان‌های روشن ایشان شود.









 

این خبر را به اشتراک بگذارید