آرزوی دهه هشتادی محله مینابی برای اهالی
مهدیه با چند نفر دیگر یک گروه ١٠ نفره را تشکیل دادند و پایه کاری شدند که هدفش شادکردن دل همنوع است
نصیبه سجادی
تازه ١٨ساله شده و در حال گذراندن امتحانات آخر سالش است. از او میخواهیم از خودش بگوید و دلسوزیهایش برای محله و ساکنانش. از این و آن شنیده بودیم از بر و بچههای فعالی است که در کنار درس و مشق به فکر نیازمندان و کارتنخوابها هم هست و آرزو دارد که مردم در هر جای این کشور در آرامش و آسایش روزگار بگذرانند.
مهدیه حسینیشرق، دانشآموز سال آخر مدرسه علامه مجلسی محله مینابی در منطقه ١۵، با اینکه سن و سالی ندارد، اما دغدغهمند است و برای دغدغههایش هم دنبال راهحل. یکی از همین دغدغهها سال گذشته او را به همراه همکلاسیها و دوستان صمیمیاش به مسیری هدایت کرد که هنوز هم ادامه دارد. مهدیه، یگانه، هانیه و فاطمه با چند نفر دیگر یک گروه ١٠نفره را تشکیل دادند و شدند پایه کاری که هدفش شاد کردن دل همنوع است؛ حتی شده برای چند روز یا چند لحظه. خودش اینطور توضیح میدهد: «چند روز مانده به شب یلدا هر چه داشتیم ریختیم روی دایره و توانستیم آجیل، هندوانه و... بخریم و بفرستیم برای خانوادههایی که توسط مادر هانیه که معتمد محله است و دستی در کار خیر دارد، شناسایی و به ما معرفی میشدند.»
غذای گرم برای کارتنخوابها
خودش با3،4 نفر از همان گروه دوستان، از همان سال تا الان میروند در تکتک خانهها را میزنند؛ خانهای که یتیمداری میکند، سالمندی که کسی را ندارد و ... تا حالی از آنها بپرسند و سلام و علیکی کنند و هدایایی تحویلشان دهند؛ حال خوب را که به دلهای تنها و نگران تزریق کردند، خداحافظی میکنند و میروند.
خیرخواهیشان شامل حال کارتنخوابها هم شده، البته باز هم بهاندازه وسعشان: «گاهی چند پرس غذا از پدرم میگیرم و همراه دوستان میبریم برای کارتنخوابهایی که میشناسیم تا آنها هم غذای گرم بخورند.»
عیادت از مادر ۲شهید ساکن منطقه
فقط به نیازمندان سر نمیزنند. گاهی به دیدار پدر و مادر سالمند شهدا میروند، فقط برای اینکه بگویند قدردان آنها و به یادشان هستند، مثل دیداری که مدتی پیش با مادر ۲شهید دفاعمقدس داشتند؛ شهیدان امیرخسرو و حمید محمدی مزرعهشاهی. مادر از روزهایی گفت که امیرخسرو و حمید همه زندگیاش بودند و او این روزها خیلی دلتنگشان میشود. مهدیه حسینیشرق میگوید: «خوشحال کردن مردم حس خیلی خوبی دارد؛ حسی شبیه زندگی.»