قربانی مادر به درگاه طاغوت
علی مهدیان؛ کارشناس فرهنگی
یکی، دو سال پیش خبر قتل دختر 6 سالهای توسط مادرش رسانهای شد. نام دختر باران بود. کودک را در یخچال منزل مردی که پدر دخترک نبود، پیدا کردند. زن چه رابطهای با آن مرد داشته و چرا دختر معصومش را کشته بود؟ دلیلش این بود که زن اعتیاد داشته و محتاج آن مرد قاچاقچی بوده است. مرد قاچاقچی هم از او بهره میبرده و او را محتاج خود نگه داشته بود؛ بنابراین احتیاج شدید مادر به آن مرد باعث شده بود، دختر بیگناه خود را که با بهانهگیریها مانع رفع نیازهایش میشد،
از سر راه بردارد.
جمعبندی کنیم. مادر چرا دختر معصوم و کوچک 6 سالهاش را کشت؟
اول نیاز شدید به چیزی کمارزش که او را کور و کر میکند. دوم از کار افتادن و اختلال در قوه عاقله و اندیشهاش بهدلیل مواد؛ این هر دو دلیل را در یک کلمه میتوان خلاصه کرد؛ اختلال و نابودی دستگاه محاسبه و عقلانیت.
اخبار کشتن فرزند را اگر پیگیری کنید در اکثر موارد این عامل را خواهید یافت. از کار افتادن مشاعر و از کف دادن تسلط عقل و محاسبه افراد. کسانی که شیشه مصرف میکنند و توهم میزنند یا اختلالات روانی دارند و امثالهم.
نظام محاسبات یک مادر، نقش جدیتری نسبت به میل مادری دارد
داستان تکهتکه شدن بابک خرمدین، توسط پدر و مادرش را به یاد آورید و از خود بپرسید پدر و مادر پیر او چرا چنین کردند؟ مادرش چرا تا آخر با پدر همکاری و همراهی کرد؟ پاسخ را در نظام محاسبات و اختلال آن در مادر باید جستوجو کرد.
ماجرای به کشتن دادن کیان پیرفلک و همکاری کردن با قاتلین او توسط مادر، استعارهای راهگشاست برای نقش اختلال در شناخت. جنگ شناختی میتواند ذهن افراد را تخدیر کند، دستگاه تمایلاتشان را در اختیار بگیرد و اینبار «یذبحون ابنائهم» را به دستان خود مادرها محقق کند. مادرانی جان سالم به در خواهند برد که «اوحینا الی امک » را محقق کنند و گوش جان به سخن آن عقل برتر بسپارند.
جنگ شناختی را جدی بگیریم، این همان چیزی است که «رستم» را هم از کار میاندازد. اختلال در محاسبات او باعث خواهد شد پسر پهلوانش را بکشد و روضه دردآور قتل «سهراب» بهدست پدرش که در محافل ما ایرانیها خوانده میشد بنا بود حواسمان را جمع و متمرکز کند به مراقبت از تخدیر نظام محاسباتمان.
همه قدرت جنگ شناختی به پوشاندن حقیقت است و نشانههای روشن آن.
کنون بند بگشای از جوشنم
برهنه نگه کن تن روشنم
چو بگشاد خفتان و آن مهره دید
همه جامه بر خویشتن بردرید
این پوشاندن حقیقت را باید جدی گرفت. روش شیطان «لاغوینهم اجمعین» است، اما این خود ما هستیم که او را اجابت میکنیم.
ما کانَ لِی عَلَیکمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکمْ
او خواهد گفت من حاکم شما نبودم: مرا ملامت نکنید، خود را ملامت کنید. من فقط دعوت کردم. «فاستجبتم لی» شما خودتان اجابت کردید.
اجابت دستگاه اغوای شیطان، خروجیاش کفر است.
و کفر ثمرهاش دلبستگی به طاغوت و حکومت او. « الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت»
اینگونه میشود که مادر کیان، طرفدار قاتلین فرزندش میشود؛ مثل آن زن معتاد که عقلش تخدیر شده و بارانش را کشته بود.