130سال قبل ساکنان عمارت باغ فردوس صیفی جدیدی تولید کردند
ماجرای کاشت نخستین گوجه فرنگی در تهران
حسن حسنزاده- روزنامهنگار
پیش از آنکه در باغچه کوچک حیاط عمارت باغ فردوس بذر گوجه کاشته شود، ایرانیها، قیمه و آبگوشت را بیگوجه میخوردند. شاید باورش سخت باشد اما ایرانیها فقط 130سال است که در غذا گوجه میریزند و کشت نخستین گوجه در ایران هم ماجرایی خواندنی دارد.
اگر برای نخستین بار گذرتان به باغ فردوس و عمارت زیبای آن بیفتد، معماری استادانه این عمارت پیش از هر چیز توجهتان را بهخود جلب خواهد کرد. اما عمارتی که اکنون موزه سینماست و در راهروها و اتاقهای آن تصاویری از بزرگان سینمای ایران وجود دارد، روزگاری خانه یکی از رجال سیاسی قاجار بود و ایرانیها برای نخستین بار در باغچه این عمارت گوجه فرنگی را شناختند. اراضی باغ فردوس از داراییهای حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه قاجار بود. او در واپسین روزهای زندگیاش زمینهای باغ فردوس را به محمدشاه بخشید و پس از فوت شاه قاجار هم این اراضی به فرزندش ناصرالدین شاه رسید. اقبال عصمت الدوله، دختر ناصرالدین شاه بلند بود که پس از ازدواجش با معیرالممالک، شاه قاجار این عمارت باغ فردوس را بهعنوان هدیه ازدواج به او بخشید و این عمارت زیبا هم شد محل برگزاری مراسم ازدواجش با معیرالممالک. علیرضا زمانی، تهرانشناس، درباره ماجرای کشت یا بهعبارت بهتر، روییدن گوجه در باغچه این عمارت میگوید:«عبدالصمد میرزا عزالدوله، برادر تنی ناصرالدین شاه که همسایه ساکنان عمارت باغ فردوس بود و در فرنگ روزگار میگذراند، مقداری بذر گوجه فرنگی برای خانوادهاش و خانواده دوست محمدخان، پسر دوستعلیخان معیرالممالک، بهعنوان سوغاتی پست کرد. خانوادهاش اهمیتی به این بذرها ندادند و بذر ارسالی پسرشان سر از باغچه درنیاورد. اما اهالی عمارت باغ فردوس، بذرهای اهدایی برادر شاه را در باغچه کاشتند. وقتی میوه قرمز آبدار این گیاه را دیدند، نمیدانستند با آن چه کنند. چون تا آن زمان کسی در ایران گوجه فرنگی ندیده بود. وقتی عزالدوله از سفر بازگشت، به دیدار همسایگانش در عمارت باغ فردوس رفت و همانجا دست بهکار شد و نخستین غذای گوجهای ایران زمین را طبخ و آن را به ذائقه ایرانیها معرفی کرد.»
راز صندلی و دستمال خونین شاه قاجار
سمیراباباجانپور- روزنامهنگار
ناصرالدینشاه قاجار در آستانه پنجاهمین سالگرد سلطنتش به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم رفته بود و درحالیکه طواف حرم میکرد، میرزا رضای کرمانی به او نزدیک شد، پنجلول روسیاش را بالا آورد و شاه را کشت. میرزا رضا از کرمان آمده بود که شکایت از حاکم کرمان را به عرض شاه برساند؛ اما روزگار طی چند سال طوری ورق خورد تا او با پنجلول روسی که برای قتل کامران میرزا خریده بود، ناصرالدینشاه را بکشد.بعد از تیراندازی شاه را روی یک صندلی نشاندند، دستمالی روی زخمش گذاشتند که همان جا جان داد؛ اما این پایان شاه نبود. چون یک سال طول کشید تا او را درجایی دفن کنند که کشته شده بود؛ چرا که تشریفات پس از مرگ چهارمین پادشاه دودمان قاجار دست کمی از تشریفات زمان حیاتش نداشت.
برای همین از همان روزهای اول پس از قتل با توجه به طولانی بودن روند آمادهسازی تشریفات خاکسپاری شاه، جسد او را به تکیه دولت منتقل کردند؛ درست جایی که هر سال در ایام محرم کنار زنان حرمسرا مینشست و تعزیه را تماشا میکرد. جسد شاه یک سال در محفظهای شیشهای ماند تا در محوطهای بین مزار حضرت عبدالعظیمحسنی(ع) و امامزاده حمزه(ع) به خاک سپرده شود. سنگقبر او هم 4سال طول کشید تا آماده شود؛ سنگی که حسین حجارباشی از استادان صاحب نام یزدی آن را تراشید.
امروز از آن همه شکوه و جلال مرگ ناصرالدینشاه تنها تصویری از جنازه او در تکیه دولت باقی مانده، صندلی و دستمال خونآلودی که روی آن جان داده بود و البته سنگ قبری که نه بر سر مزار بلکه در موزه نگهداری میشود.
سقاخانه عزیزمحمد
رضا نیکنام- روزنامهنگار
سقاخانه ۱۴۵ساله عزیزمحمد از سقاخانههای زیبا و قدیمی تهران بهشمار میرود که در دوره قاجار ساخته شده. آجرکاریهای این اثر ارزشمند طی سالیان متمادی، آسیب دیده و زوائد بسیاری روی بنا اضافه شده که نیاز به مرمت دارند.
این سقاخانه، با توجه به بحران کمآبی شهر تهران در آن دوران و لزوم وجود سقاخانهها بهعنوان یکی از منابع تأمین آب مردم و نیز یادآوری واقعه کربلا و بستن آب فرات روی حضرت اباعبداللهالحسین(ع) و یارانش ساخته شده است.
بنای سقاخانه توسط حاجعباسعلی، فرزند مرحوم عزیزمحمد در سال ۱۲۵۶ شمسی ساخته شد و همواره با نور سبز، روشن است و در ایام محرم و صفر با کتیبههای سیاه پوشانده میشود. بنای سقاخانه دارای آبانبار قدیمی و حوضچه آب، شیر و پاشیر است. در قسمت پایین سقاخانه، کاشیهای برجسته با نقش شهدای کربلا جلوه خاصی به سقاخانه بخشیده و سقف آینهکاری آن بسیار چشمنواز و باشکوه است و داخل سقاخانه تعدادی شمایل منتسب به حضرت امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضلالعباس(ع) و نمادهای واقعه کربلا قرار دارد.
نصرالله حدادی، تهرانشناس درباره پیدایش سقاخانهها در ایران میگوید:«از آنجا که ایران سرزمین نیمه خشکی است مردم از گذشته تا به امروز دچار مشکل کمآبی بودهاند و آب بهراحتی در دسترس مردم قرار نداشت، برای همین آب حرمت داشت و افراد متدینی که وضع مالی خوبی داشتند به نیت اموات خود اقدام به ساخت سقاخانه در گذرها میکردند.» سقاخانه عزیزمحمد در محله قدیمی فروزش تهران قرار دارد.
کوچکترین قهوهخانه جهان
پریسا نوری- روزنامهنگار
در میان صدها مغازه و حجره اغذیهفروشی در بازار، قهوهخانه قدیمیای هست که رنگ و لعاب دیگری دارد و نهتنها در بازار تهران بلکه در کل تهران و ایران بینظیر است. این قهوهخانه ۲متری که به قهوهخانه درویش معروف است، در راسته بازار زرگرها جاخوش کرده است.
در این قهوهخانه میتوانید بهترین و خوشطعمترین چای را با بهترین کیفیت میل کنید، با حاجکاظم، صاحب کنونی قهوهخانه که این مکان را از پدر خود به ارث برده است همصحبت شوید، از دکوراسیون خاطرهانگیز آن دیدن کنید تا چای شما حاضر میشود یک دقیقه مطالعه کنید و در نهایت با بقیه پول خود به بچههای بهزیستی کمک کنید. کوچکترین قهوهخانه دنیا در قلب بازار که با ترمه و شیشههای رنگی و منبت پوشیده شده، در سال شمسی۱۲۹۷ توسط پدر حاجکاظم، حاج علی مبهوتیان، تاسیس و در نیمه دوم سال ۹۵ ثبت ملی شد. در این قهوهخانه، قهوه ترک و فوری و انواع چای سرو میشود؛ از چای نعناع، چای دارچین و چای زعفران گرفته تا چای معمولی و چای نبات. البته منوی این قهوهخانه با هر منویی که در عمرتان دیدهاید متفاوت است، یعنی چایی در آن برای بعضیها ۱۰۰ تومان، برای بعضیها ۵۰۰ تومان، برای بعضیها هم ۲۰۰۰ تومان است!
جالب است بدانید که کیفیت چای در هر قیمتی کاملا یکسان است و تفاوت نمیکند! این به شما برمیگردد که میخواهید مبلغ بیشتری بپردازید تا صرف خیریه شود. حاج علی درویش به رسم پهلوانی در گوشه قهوهخانه صندوق خیریهای به نام مولا گذاشته تا افرادی که چای میخورند باقی پول چای خود را در این صندوق بیندازند. این پول پس از جمعآوری، به بچههای بهزیستی تعلق میگیرد.
سینگر زیر سقف شاهکار مارکوف
نصیبه سجادی- روزنامهنگار
در گذر از خیابان شلوغ و پرهیاهوی سعدی، کمی پایینتر از چهارراه مخبرالدوله، ساختمانی وجود دارد که کسی را که ذرهای هم ذوق هنری نداشته باشد محو شکوه و زیباییاش میکند.
گنبد فیروزهای، سنگهای تراورتن و آجری و معماری اروپایی و اسلامی این بنا به هر رهگذری یادآور میشود که این ساختمان نمونه مشابه در تهران ندارد و قطعا با یک شاهکار هنری روبهروست.
چرخ خیاطی سینگر، همانی که افتخار مادربزرگها بود تا یکی مثل آن را در خانه داشته باشند، سالهای سال در همین ساختمان «عمارت سینگر»، اثر دست نیکلای مارکوف، معمار مدرن روس، ساخته و به بازار ایران عرضه میشد.
نیکلای مارکوف در تفلیس متولد شد. بهعنوان افسر قزاق روس به ایران آمد اما بهعنوان معمار برجسته در هنر معماری پایتخت ماندگار شد. او که فارغالتحصیل رشته هنرهای زیبای از سن پترزبورگ بود با ادبیات فارسی و هنر ایران آشنا شد و توانست با خلق ٢٠ شاهکار معماری برای پایتختنشینان یکی از پیشگامان معماری مدرن (معماری مارکوفی) شناخته شود؛ مدرسه ماندگار البرز، دارالفنون و... .
ساختمان سینگر را مارکوف در دهه ٢٠ در دوره پهلوی اول به سفارش شرکت سازنده سینگر در ایران ساخت، با نمایی الهامگرفته از معماری کلاسیک قرن شانزدهم اروپا و معماری اسلامی. این ساختمان ١٠٠ساله که در دهه 60تخلیه و مبدل به انباری شده چند سالی است بهعنوان یک اثر ملی شناخته شده است.
شاهکار ماندگار مارکوف بهرغم بیتوجهیها، همچون جواهری در جنوبیترین منطقه تهران میدرخشد.
بهترین قصههای تاریخی تهران جایزه میگیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، به انعکاس روایتهای خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیتها و نامداران، خیابانها و گذرها، واقعههای تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق دارد؛ با عکسهای بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصهها و ماجراهای پس پشت این عکسها. شما هم میتوانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکسها و قصههایی را که برای ما ارسال میکنید با نام خودتان منتشر و به شما «همشهریان همراه» هدیهای تقدیم میکند.
نشانی و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵