طولانیترین مسیرتجاری ایران در سیاست تأثیر بسیاری داشت
این بازار چرخ سیاست مملکت را میچرخاند
ثریا روزبهانی- روزنامهنگار
بازار بزازها دومین راسته قدیمی بازار و جزو طولانیترین بازارهای ایران است. این بازار قدیمی از خیابان ۱۵خرداد شروع میشود و تا نزدیکی خیابان مولوی ادامه دارد. به همین دلیل از خیابان ۱۵خرداد تا چهارسوق را به بازار بزازها و از آنجا تا کوچه حمام چال به بازار عباسآباد معروف است. در بازار بزازها پارچههای نخی، پشمی و ابریشمی از چیت و چلوار گرفته تا کرباس، متقال، کتان، مخمل، حریر، ململ، مخمل، زربفتهای یزد، شالهای کشمیر، پارچههای زریدوزی شده اصفهان، قدک نخی قزوین، وال، تور، فاستونی و عبای لار به مشتریان فروخته میشد. مشتریان این بازار بیشتر خانمها بودند و مثل همیشه گاهی از چندین مغازه قیمت پارچه را میپرسیدند و بعد از کلی چانهزنی باز هم پارچهای نمیخریدند و دست خالی به خانه برمیگشتند. به همین دلیل فروشندگان سعی میکردند مشتریان واقعی (به قول خودشان مشتریان بخر) را بشناسند تا با زبان چرب و نرمتری گفتوگو کنند و جنسشان را به آنها بفروشند. آن روزها بازار خیاطها هم در ادامه بازار بزازها قرار داشت و خیلی از خریداران پارچه بعد از چانهزنی و خرید در بازار بزازها راهی بازار خیاطها میشدند تا پارچه را برای دوخت لباس بهدست خیاطهای زبردست بسپارند. در بسیاری از کتابها، ازجمله کتاب «تهران در گذشته و حال» صفحه ۱۴۷ نوشته شده آن دو بازار در امتداد هم در اصل یکی بودند.
جعفر شهری در کتاب تهران قدیم میگوید: «این بازار چرخ سیاست مملکت را میچرخانید و پولهای کلانی که از جانب ارباب و صاحب میرسید، اول در این بازار تقسیم میشد. بازار بزازها در وضع سیاسی آن زمان تأثیر کلی داشت و باز و بسته بودنش میتوانست شهر را به آشوب بکشد یا آرام کند.»
عمارت موزه زمان
حسن حسنزاده- روزنامهنگار
موزه تماشاگه زمان، برای علاقهمندان به ساعتهای قدیمی و منحصربهفرد، یک بهشت واقعی است. اما اگر از ساعتهای منحصربهفرد این موزه بگذریم، بنای اصلی آن نیز یک اثر هنری و تاریخی است که قصهای شنیدنی دارد. داستان این عمارت زیبا را در ادامه بخوانید. شاید باورش سخت باشد که عمارت زیبا و دلربای موزه تماشاگه زمان که امروز صدها ساعت تاریخی و منحصربهفرد را در دل خود جای داده است، یک روز بنایی خشت و گلی و فرسوده بود. پیشینه این عمارت به دوران محمدشاه قاجار برمیگردد؛ یعنی به همان دوران که این عمارت زیبا، بنایی خشت و گلی در یک باغ وسیع بود. داستان بازسازی این عمارت و نونوار شدن آن با تاجری معروف به نام «حسین خداداد» صنعتگر و مالک میدان بار مرکزی تهران گره خورده است.
خداداد سال۱۳۴۶ باغی ۶هزار مترمربعی از اراضی باغ فردوس را خرید و با بهرهگیری از بهترین استادان گچبری و کاشیکاری، عمارت خشت و گلی میان باغ را که قدمتش به دوران محمدشاه میرسید طی بیش از ۱۰سال مرمت کرد. پس از یک دهه تلاش معماران زبردست ایرانی، عمارت حسین خداداد در سال۱۳۵۶ با ترکیبی از معماری ایرانی دوره قاجار و معماری مدرن تکمیل و به محل زندگی خانوادهاش تبدیل شد. این عمارت پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت و از سال۱۳۷۸ به نخستین موزه ساعت ایران تبدیل شد. اکنون در این ساختمان زیبا در محله زعفرانیه، از ساعتهای مچی و مکانیکی تا ساعتهای خاص، مثل ساعت کشتی و حتی ساعتهای متعلق به چهرههای مشهور هنری و تاریخی نگهداری میشود.
بقعه بانوی فرمانروای ایرانی
مریم قاسمی- روزنامهنگار
زیارتگاه سیده ملکخاتون در خیابان خاوران، محله مینایی، یکی از زیارتگاههای قدیمی تهران است و یادآور کسی است که به ملکه فخرالدوله دیلمی مشهور بود و سال 406 شمسی درگذشت، اما قدمت بقعه او به حدود 2قرن پیش بازمیگردد.
سیده ملکخاتون نخستین زنی است که پس از ورود اسلام به ایران و مقارن عهد حکیم ابوعلی سینا به حکومت رسید. درواقع، او نخستین زن فرمانروای ایرانی در دوره آلبویه بود که به مدت 32سال حکومت کرد. سیده ملکخاتون بهگفته تاریخدانان، مادر مویدالدوله و فخرالدوله دیلمی است، در جوانی همسرش را از دست داد و چون فرزندانش کوچک بودند او به نیابت از فرزندانش حکومتداری میکرد.
سیده ملکخاتون در آداب ملکداری بسیار کوشا و توانا بود. چنانکه سرزمینهای بسیاری را آباد کرد، به وضع لشکریانش توجه خاص داشت، با وزرا و کارگزاران بیواسطه سخن میگفت و پاسخ قاصدان در سراسر کشور را شایسته میداد. دربار او محل رفتوآمد دانشمندان، ادبا و فلاسفه بود و حکیم ابوعلیسینا نیز مدتی را در دربار سیده ملکخاتون گذراند. سیده خاتون پس از 80سال زندگی در ری درگذشت. بقعه او در خیابان خاوران، خیابان شهید برادران سجادی، هشتمتری ملایری قرار دارد. بنای زیارتگاه او شامل بقعه، ایوان و رواق است. همچنین حرم به شکل مستطیل است با 4 شاهنشین عمیق و تودار که در 4طرف قرار گرفته است.
سیده ملکخاتون از مروجان و مبلغان شیعه بود و نسب ایشان با ۲نسل به امام موسی کاظم(ع) میرسید و از سادات مازندران بودند. بازسازی و رسیدگی به وضعیت این بقعه تاریخی سالها قبل با مشارکت شهرداری تهران انجام شده است.
دوستیها و دعواها پای شیرهای فشاری آب
بهاره خسروی- روزنامهنگار
در روزگاری که هنوز تهران استخوان نترکانده بود و تعداد محلههای آن کمتر از انگشتان یک دست بود، دسترسی به امکانات رفاهی مانند آب و برق و... کار چندان سادهای نبود. یکی از این امکانات آب تصفیه شده و سالم بود، اما ماجرای توسعه و پیشرفت شهر تهران که روی کاغذ آمد، طرح سراسری لولهکشی آب هم مطرح شد. البته اجرای طرحهای توسعه پایتخت سالهای زیادی زمان برد. آنطور که در منابع تاریخی آمده در دوره پهلوی دوم، میان سالهای ۱۳۳۴تا۱۳۴۷ شمسی، بیش از ۴۷۰شیر فشاری در چهارراهها، ابتدای کوچهها، گذرها و میدانهای اصلی شهر تهران نصب شد تا عموم مردم به آب بهداشتی و تمیز دسترسی داشته باشند.
این شیرهای فشاری ابتدا، بیشتر سهم اهالی مرکزی تهران مانند بازار، عودلاجان، دروازهغار، سنگلج و... شد. شیرهای استوانهای سیاهرنگی که از جنس فولاد و برنج بود. بالای استوانه هم دکمه بزرگ برنجی زردرنگی بود که با فشردن آن، آب از شیر جاری میشد. البته این شیرهای آب در بعضی محلهها مانند چهارراه حسنآباد ظاهر متفاوتتری داشت و استفاده از آن برای اهالی رایگان بود. یکی از ترفندهای جالب ابداعی در محلهها برای جلوگیری از قطع شدن آب در زمان استفاده این بود که با نوارهای پلاستیکی تلمبه را به بدنه میبستند. تقریباً بیشتر اهالی تهران قدیم بهویژه بانوان کنار همین شیرهای فشاری، لباس، پتو و ظرف میشستند. چه دوستیها و صمیمیتها و حتی جر و بحثها که پای این شیرهای فشاری پیش نیامد، اما با جمعآوری شیرهای آب از سطح شهر، داستان دورهمیهای پای شیرهای فشاری به آخر رسید.
اعدام نخستین قاتل زنجیرهای در توپخانه
زهرا بلندی- روزنامهنگار
یکی از اعدامهای مهمی که در میدان توپخانه انجام شده و در ذهن مردم ثبت شده، اعدام اصغر قاتل است. علیاصغر بروجردی، معروف به اصغر قاتل، فردی ایرانی بود که مدتها در عراق زندگی میکرد.او در سال۱۲۷۲ هجری شمسی به دنیا آمد. پدربزرگش، زلفعلی، راهزنی بود که در بروجرد، ملایر و اراک کاروانها را غارت میکرد و در این راه اگر لازم بود آدم هم میکشت.
پدر اصغر نیز علی میرزا، از دزدی و آدم کشتن، هیچ کم نداشت. مشهور است که ۴۰نفر را بهدست خود به قتل رسانده بود و تحت تعقیب پلیس ناچار به همراه خانواده به بغداد گریخت، اما روایت دیگری نیز وجود دارد که او بهدست قزاقها در ایران کشته شد و خانوادهاش به عراق رفتند. اصغر ۲برادر به نامهای رضا و تقی و یک خواهر داشت. یکی از برادرانش در بغداد قهوهخانهای به پا کرد و اصغر نیز نزد او مشغول بهکار شد. او طی زندگی در عراق داستان قتلهایش را آغاز کرد؛ در این کشور ۲۵کودک را به قتل رساند و پس از مدتها تحمل حبس از زندان آزاد شد و بار دیگر دست به ارتکاب قتل کودکی دیگر زد و بلافاصله از عراق به ایران فرار کرد. او در ایران هم کودکان را میکشت و جسدشان را در چاههای جنوب تهران میانداخت.
طولی نکشید که گزارشهای متعددی به پلیس مبنی بر پیدا کردن سرهای بریده در کورهها و قناتهای منطقه شترخان تهران رسید و سرانجام در سحرگاه چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۱۳ حکم اعدام او در میدان توپخانه و در مقابل تشکیلات نظمیه مملکتی اجرا شد.
بهترین قصههای تاریخی تهران جایزه میگیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، به انعکاس روایتهای خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیتها و نامداران، خیابانها و گذرها، واقعههای تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق دارد؛ با عکسهای بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصهها و ماجراهای پس پشت این عکسها. شما هم میتوانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکسها و قصههایی را که برای ما ارسال میکنید با نام خودتان منتشر و به شما «همشهریان همراه» هدیهای تقدیم میکند.
نشانی و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵