• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
چهار شنبه 19 بهمن 1401
کد مطلب : 185131
+
-

از دارالفنون تا مجله زن روز

روایت گردشگران
از دارالفنون تا مجله زن روز

مریم خدابخش-طلبه سطح سه مطالعات زنان

وقتی که رسیدم گروه زودتر از من رسیده بود و استاد حدادیان وسط حیاط داشت از امیرکبیر می‌گفت که دستور ساخت دارالفنون را داده بوده تا دیگر لازم نباشد وسایل زندگی‌مان را از غرب وارد کنیم. اگر امیرکبیر باشی و یک صنعتگر پیدا کنی به او سفارش ساخت نخستین سماور ایرانی را می‌دهی و بعد که صنعتگر نمونه کارش را ارائه کرد صد تومان پول می‌دهی که کوره و ابزار تولید انبوه فراهم کند اما اگر زاویه نگاه آدم‌های با مغز پوسیده را داشته باشی دلت می‌خواهد «اصلش» را داشته باشی یعنی فرنگی‌اش را و تو برای پس گرفتن همان صدتومان که حالا کوره و ابزار صناعت شده آنقدر به سر صنعتگر می‌زنی تا کور شود.
خیالتان را راحت کنم من امروز فهمیدم طفلکی سازندگان فرنگی هم از همان زمان که امیرکبیر دستور داد واردات بلور به ایران ممنوع شود مواظب‌اند که یک وقت اصل چیزی مثل استکان و نعلبکی و شیشه قلیان در بازارهای ما با فرعش که همان ساخت ایران خودمان است اشتباه گرفته نشود. برای همین همان موقع عکس ناصرالدین‌شاه را روی استکان و نعلبکی و شیشه قلیان زدند و این محصولات را رایگان به ایرانی‌ها هدیه دادند تا هم نماد اصالت کالا باشد و هم به قول دوستم مانع از شکستن آنها به احترام شاه.همان شاهی که در مستی، دست‌خطش را می‌گرفتند که فلان زمین قلهک برای انگلیس خوب است و فلان زمین برای کشور دیگر.
از پیاده‌روهای باریک و شلوغ لاله‌زار رد شدیم و رسیدیم جلوی ساختمانی که سر در آن نوشته شده بود «تئاتر تهران» و من با دیدن تندیس یک زن روی سر در تئاتر به‌عنوان یک زن سرم را از تأسف تکان دادم. برای من که رشته تحصیلی‌ام مطالعات زنان است و تاریخ فمینیسم و زنان غربی را از حفظم شاید دیدن این تصویر یعنی یک دنیا حرف که در کتاب‌ها و مستندها با آنها آشنا شده بودم ولی هرگز تصور نمی‌کردم آنقدر به ما نزدیک باشد و این تازه شروع یک حس بد بود. حس بدی از جنس محدودیت و سلب آزادی که از اینجا به بعد هر چه از دارالفنون فاصله می‌گرفتم بیشتر می‌شد.در ایستگاه بعدی تور، دقایقی جلوی ساختمان جنرال مد ایستادیم تا بشنویم چطور فروشگاه‌های جنرال مد پوشاک خانواده و به‌ویژه زن ایرانی را تغییر می‌داد یا بهتر بگویم عفت زن ایرانی را به تاراج می‌برد. درست همانجا بود که یک مرد شعار داد زن زندگی آزادی و من تازه آنجا بود که مطمئن شدم این شعار یک شعار مردانه است نه زنانه چون هیچ زنی که ظاهرش با ما متفاوت بود چنین چیزی نگفت. سؤال‌های بسیاری در ذهنم نقش بسته بود اما مقابل ساختمان مؤسسه کیهان جواب سؤالم را گرفتم وقتی که روایت مجله زن روز سال‌های دهه‌های40و‌50 را شنیدم که چگونه دوقطبی بی‌حجاب و با حجاب را در جامعه دامن زده بودند و شاخص زن شایسته بودن را تناسب اندام و بقیه ویژگی‌های جسمی زن می‌دانستند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید