قصههای کهن
نامِ غلام خریده
از ابراهیم ادهم که گفت: وقتی غلامی خریدم،گفتم: «به چه نامی؟» گفت: «تا چه خوانی.» گفتم: «چه خوری؟» گفت: «تاچه دهی.» گفتم: «چه پوشی؟» گفت: «تا چه پوشانی.» گفتم: «چه کنی؟» گفت: «تا چه فرمایی.» گفتم: «چه خواهی؟» گفت: «بنده را با «خواست» چه کارست؟» با خود گفتم: «ای مسکین، بندگی باری بیاموز. تو در همه عمر، معبود را چنین بودهای؟»
تذکرهالاولیاء – عطار نیشابوری