عطر شببوها
شهید حاج محمود شهبازی از سرداران شجاع سالهای دفاعمقدس بود که مصداق بارز مهاجر الیالله بود. هر جا ردی از شناخت و معرفت او در ذهنها مینشست از آنجا هجرت میکرد و به جای دیگری میرفت تا گمنام بماند. شهید محمود شهبازی، فرماندهای عارفمسلک و عنوانگریز بود که میان مردم شهرش، خانواده و دوستان هیچکس او را در سمت فرمانده نمیشناخت.
«عطر شببوها» آخرین کتاب از مجموعه قصه فرماندهان به قلم حمید حسام است که هریک از فصلهای هشتگانه آن به برههای از زندگی کوتاه، اما پرماجرای یک فرمانده اختصاص یافته است. «امانت فرمانده کل سپاه» به ماجرای معرفی محمود شهبازی بهعنوان فرمانده سپاه استان همدان میپردازد. در این فصل، محمود شهبازی همراه با فرمانده سپاه به میان بچههای سپاه استان همدان میآید تا بهعنوان فرمانده جدید معرفی شود. موضوع فصل دوم کتاب استقبال از بنیصدر ملعون است که شهید شهبازی مخالفت خود را با دیدار رئیسجمهور از سپاه همدان با شجاعت اعلام میکند و تحسین میشود. «باغبان یا فرمانده»، فصل بعدی کتاب است که طی آن مخاطب با روحیات محمود شهبازی بیشتر آشنا میشود. «تشنه، کنار آب» عنوان فصل بعدی است و حمید حسام، نویسنده دفاعمقدس، در این فصل خوانندگانش را به مناطق عملیاتی میبرد و به حضور قهرمان کتاب در مناطق جنگی میپردازد. فصل بعد، فصل «سفر به قبله» است که طی آن او با دوست دیرینهاش، حاج احمد متوسلیان و همچنین حاجابراهیم همت همسفر میشود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «طنین صدای آشنا گوش شهبازی را نواخت. با خنده پرسید: «تویی احمد؟» متوسلیان دستهایش را پایین انداخت و از همان پشت سر بوسهای بر سر شهبازی نشاند.
ـ باز هم که پریدی مهاجر! و ادامه داد: «شنیدم که سرپلذهاب خیلی گرد و خاک کردی؟!» شهبازی دستانش را مثل بال مقابل متوسلیان گشود و چشمش افتاد به جوان سبزه و لاغراندامی که ایستاده بود کنار و به حرفهای او و متوسلیان گوش میداد. متوسلیان نگاه پرسان شهبازی را دریافت و گفت: «عجب! چطور دو تا فرمانده بیخ گوش هم همدیگه رو نمیشناسن؟!» هر دو دستی به علامت آشنایی دراز کردند. متوسلیان گفت: «ایشون حاجابراهیم همت هستن.»
سردار شهید جانشین لشکر 27محمد رسولالله(ص) در فتح خرمشهر بود که در سوم خرداد سال1361به درجه شهادت نایل شد. عطر شببوها در 67صفحه منتشر شده و خواننده را با حال و هوای جبهه و خاطراتی از رشادتهای این فرمانده دفاعمقدس آشنا میکند.