• جمعه 28 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 9 ذی القعده 1445
  • 2024 May 17
سه شنبه 3 آبان 1401
کد مطلب : 175030
+
-

انتقام سخت دختر جوان از خواستگار فراری

سارق سریالی تصور نمی‌کرد خیانت به دختر موردعلاقه‌اش باعث لو رفتنش شود

دادسرا
انتقام سخت دختر جوان از خواستگار فراری

پشت‌پرده سرقت میلیاردی به خانه تاجر پولدار کسی نبود جز برادرزاده‌ او؛ مرد جوانی که برای ردگم‌کنی همراه عمویش به کلانتری و اداره آگاهی می‌رفت و تظاهر می‌کرد پیگیر پرونده سرقت از خانه عمویش است اما یک اشتباه این مرد دست او را فاش کرد. او اسرار سرقت را به دختر مورد علاقه‌اش گفت و همین باعث دستگیری‌اش شد.
به گزارش همشهری، تحقیقات در این پرونده از چند ماه قبل شروع شد. آن روز تاجری ثروتمند به اداره پلیس رفت و گفت به خانه‌اش دستبرد زده شده و تمامی اموال ارزشمند داخل خانه‌اش دزدیده شده است. وی به افسر پلیس گفت: من تنها زندگی می‌کنم و هر چند وقت یک‌بار به‌دلیل شرایط کاری‌ام راهی سفر می‌شوم اما پس از آخرین سفر، وقتی به خانه برگشتم با صحنه عجیبی مواجه شدم. قفل خانه‌ام تخریب شده و سارقان وارد آنجا شده و وسایل لوکس و آنتیک به همراه مقدار زیادی دلار، یورو و درهم از خانه‌ام سرقت کرده بودند. با این شکایت و با دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، تیمی از کارآگاهان برای شناسایی دزدان وارد عمل شدند. آنها با حضور در محل سرقت به بازبینی تصاویر دوربین‌های مداربسته پرداختند و مردی را دیدند که سرتاپا مشکی پوشیده و پس از ورود به خانه شاکی و سرقت از آنجا با پای پیاده فرار کرده بود.

دستبرد دوباره
جز این تصاویر سرنخ دیگری از دزد حرفه‌ای وجود نداشت. تحقیقات در این پرونده ادامه داشت تا اینکه مدتی بعد اتفاق عجیبی رخ داد. تاجر ثروتمند بار دیگر راهی سفری کوتاه شد و پس از بازگشت متوجه شد که دزدان باز هم به خانه‌اش دستبرد زده‌اند. این پایان ماجرا نبود و دزدان مدتی بعد برای سومین بار هم نقشه سرقت را اجرا کردند و هر بار تنها سرنخی که به‌دست می‌آمد، تصویری غیرواضح از مردی سیاه‌پوش بود که نقشه سرقت را عملی می‌کرد. آنطور که مشخص بود سرقت از سوی یک آشنا رخ داده بود، اما مرد تاجر به هیچ‌کدام از آشنایانش مشکوک نبود. در این شرایط تحقیقات ادامه داشت تا اینکه سرنخ مهمی در اختیار پلیس قرار گرفت.

برادرزاده سارق
هنوز اسرار سرقت‌های سریالی از خانه مرد تاجر فاش نشده بود تا اینکه دختری جوان به اداره پلیس رفت و گفت که سارق را می‌شناسد. براساس گفته این دختر، دزد سریالی کسی نبود جز برادر‌زاده مرد تاجر. جوانی که همیشه همراه عمویش راهی اداره آگاهی، کلانتری و دادسرا می‌شد تا پرونده را پیگیری کند. دختر جوان وقتی مقابل افسر پرونده قرار گرفت گفت: حدود یک سال قبل بود که با جوانی به نام فربد در یک مهمانی آشنا شدم و رابطه ما به‌تدریج صمیمی‌تر شد. او از من خواستگاری کرد و وعده ازدواج داد اما چون وضع مالی‌اش خوب نبود و کار مناسبی نداشت از من خواست صبر کنم تا کار پیدا کند و اوضاع مالی‌اش خوب شود. اما وقتی وضعش خوب شد ناگهان زد زیر قولش. وی ادامه داد: چند وقتی بود که اوضاع مالی فربد خوب شده بود و وقتی از او علتش را پرسیدم، گفت که برای انتقام به خانه عمویش دستبرد زده است. او می‌گفت که عمویش حق پدرش از ارثیه پدری‌شان را تصاحب کرده و ثروت زیادی دارد و خانه‌اش پر است از عتیقه‌های باارزش. او هم با دستبرد به آنجا اموال قیمتی مانند عتیقه‌ها و سکه‌ها به همراه مقدار زیادی ارز را سرقت کرده و پول خوبی به جیب زده است.  دختر جوان ادامه داد: بعد از این اتفاق بود که اخلاق و رفتار فربد تغییر کرد و دیگر جواب زنگ‌ها و پیام‌هایم را نداد. درحالی‌که همیشه می‌گفت همه آرزویش ازدواج با من است. اما ظاهرا وقتی به پول رسید نشان داد که جنبه‌اش را نداشته و مرا رها کرد. این کار او سبب شد تا از فربد کینه به دل بگیرم و در نهایت تصمیم گرفتم او را لو بدهم.پس از اظهارات این دختر، پسر جوان یعنی برادرزاده مرد تاجر در عملیاتی  غافلگیرانه بازداشت شد و مأموران در بازرسی از مخفیگاه وی بخشی از اموال مسروقه را در کمد خانه‌اش کشف کردند. از سوی دیگر با بررسی حساب‌های متهم مشخص شد که پس از سرقت، حساب او پر از پول شده است. او در بازجویی‌ها چاره‌ای جز اقرار به سرقت ندید و پس از ثبت اعترافات او در پرونده، با قرار قانونی برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت.

به عمویم حسادت می‌کردم
متهم پرونده پسری 20ساله است. او می‌گوید تلاش کرده بود آنقدر حرفه‌ای عمل کند تا پلیس هرگز او را دستگیر نکند. گفت‌وگو با وی را بخوانید.
چه شد که تصمیم گرفتی به خانه عمویت دستبرد بزنی؟
همیشه به عمویم و زندگی خوبی که داشت حسادت می‌کردم تا اینکه شنیدم پدربزرگم سهم بیشتری به او داده است. پدرم اما سهم ارث کمتری گرفته و همیشه با بدختی زندگی می‌کرد. او هرگز خانواده‌اش را نمی‌دید و از صبح زود تا آخر شب ناچار بود کار کند تا خرج ما تامین شود. هیچ وقت فراموش نمی‌کنم که او چطور با بدبختی و قرض خرج دانشگاه مرا می‌داد تا من احساس بدی نداشته باشم اما من همه اینها را می‌فهمیدم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به خانه عمویم دستبرد بزنم.
سرقت را چطور انجام می‌دادی؟
عمویم مجرد بود و پولش از پارو بالا می‌رفت. چندبار از او پول قرض خواستم اما نداد. او همیشه پدرم را تحقیر می‌کرد و از بالا به او نگاه می‌کرد. از سوی دیگر شنیدم در زمینه خرید و فروش عتیقه نیز فعالیت دارد و حسابی از این راه پول اندوخته است. صبر کردم تا عمویم به سفر برود و در اینترنت جست‌و‌جو کردم که چطور به خانه‌ای دستبرد بزنم اما شناسایی نشوم.به همین دلیل به‌صورت حرفه‌ای راهی خانه عمویم شدم و زمانی که او سفر بود با تخریب در قدم در خانه‌اش گذاشتم. البته کلید خانه‌اش را هم داشتم اما در را تخریب می‌کردم تا کسی متوجه نشود سرقت از سوی یک آشنا رخ داده است. بعد هم اموال قیمتی را سرقت کردم. این کار را 3مرتبه و هربار زمانی که عمویم در سفر کاری بود انجام می‌دادم.
چرا پس از آنکه اسرار سرقت هایت را نزد دختر موردعلاقه ات فاش کردی، رهایش کردی؟
اصلا فکرش را نمی‌کردم که نامردی کند و مرا لو بدهد. راستش خب وقتی پولدار شدم دید آدم‌ها و دوستانم نیز نسبت به من عوض شد. برای همین تصمیم گرفتم مجرد بمانم و ازدواج نکنم اما دختر جوان از حسادت زندگی مرا تباه کرد. حالا که دستم رو شده به‌شدت پشیمانم. آبرویم نزد فامیل رفته است. من در این مدت به عمویم نزدیک شده بودم و نقش بازی می‌کردم که از این سرقت به‌شدت ناراحت هستم. حتی همراه او به اداره پلیس و دادسرا می‌رفتم تا خودم شاهد روند تحقیقات باشم و هم طوری رفتار کنم که عمویم به من شک نکند اما در نهایت دستم رو شد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید