• سه شنبه 27 آذر 1403
  • الثُّلاثَاء 15 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 17
چهار شنبه 23 شهریور 1401
کد مطلب : 171526
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/P1mwW
+
-

آنچه از دست هر کس ساخته نیست

نقاشی قهوه‌خانه‌ای جریانی کم‌ و ‌بیش یگانه در هنر معاصر ایران به‌حساب می‌آید

تجسمی
آنچه از دست هر کس ساخته نیست

حافظ روحانی _ روزنامه‌نگار

در میان شلوغی پرده که هنرمند کوشیده تا بخش عمده وقایع عاشورا را در یک قاب نمایش دهد، امام حسین(ع) را می‌بینیم؛ سواره است و به سنت مرسوم نقاشی قهوه‌خانه‌ای با چهره‌ای بی‌حالت و هاله قداست بر گرد سر، با رشادت تیغ بر یکی از سربازان سپاه اشقیا کشیده است. هراس را می‌توان در چهره سرباز سپاه اشقیا دید که تیغ بر سرش فرو آمده. 
اگر پرده بزرگ باشد، گاه حضرت علی‌اکبر و حضرت قاسم هم در دو سوی امام - کمی کوچک‌تر از پیکر مرکزی - نقاشی می‌شوند. فضای خالی پشت‌سر پیکره‌های مرکزی، فضایی است که نقاش باید جزئیات و وقایع مختلف واقعه کربلا را تصویر کند. تصویر‌کردن همین وقایع و جزئیات هم البته بیشتر پیرو قواعد و سنت‌هایی است که در پرده‌های متعدد تکرار می‌شوند.
نقاشی قهوه‌خانه‌ای فارغ از جنبه‌های مختلف معنایی و مضمونی جریانی کم‌و‌بیش یگانه در هنر معاصر ایران به‌حساب می‌آید؛ پیش‌تر از آن‌رو که بازمانده یک سنت قدیمی‌تر است که ریشه‌هایش را به دوران فتحعلی‌شاه قاجار نسبت می‌دهند؛ سنتی که به قول هادی سیف «خیالی‌سازی» خوانده شده است. از طرف دیگر اما سنت نقاشی قهوه‌خانه‌ای از جنبه دیگری هم اهمیت دارد؛ این سنت را می‌توان از جنبه رابطه مستقیم میان هنرمند و سفارش‌دهنده هم بررسی کرد. از این منظر به‌نظر می‌رسد که آنچه نگره ژانر خوانده می‌شود تا حد زیادی بر این سنت منطبق‌می‌شود.
نظریه ژانر از اساس بر نوعی رابطه اقتصادی و صنعتی استوار است و بر این اساس نوع تولید هنری را مطالعه می‌کند؛ از این منظر می‌توان نکات فراوانی را در مورد نقاشی قهوه‌خانه‌ای دریافت که هم شامل جنبه‌های زیبایی‌شناختی آثار می‌شود و هم جنبه‌های مضمونی. نقاشان قهوه‌خانه معمولاً بر حسب سفارش سفارش‌دهنده کار می‌کردند و اطلاق عنوان «نقاشی قهوه‌خانه» نیز تا حد زیادی ناشی از همین موضوع است که عمده سفارش‌دهندگان اولیه این نقاشی‌ها، مالکان قهوه‌خانه بودند که به دلایل متعددی این آثار را به هنرمندان قهوه‌خانه‌ای سفارش می‌دادند. 
نخستین دلیل، آراستن دیوارهای قهوه‌خانه بود. این سفارش‌ها طبعاً باید به کام مشتری‌ها و خود قهوه‌چی‌ها خوش می‌آمد. از همین‌رو می‌توان مضامین آثار را هم مطالعه و بررسی کرد. به واقع آثار قهوه‌خانه‌ای بیانگر باور و علایق قهوه‌چی و مشتری‌ها بود و از همین منظر آثار نقاشی شده غالباً مضامین مذهبی و حماسی داشتند. به این ترتیب است که بیشتر پرده‌های موسوم به «مصیبت کربلا» که وصفش در ابتدای همین نوشته آمد، بیشتر بر جنبه‌های حماسی قیام کربلا تأکید داشتند و اولیا را حین رزم نمایش می‌دادند.
اما این شکل نمایش دلیل دیگری هم داشت؛ نقالی. نقالی که گویا در قهوه‌خانه‌ها برقرار و مورد پسند بوده تا حد زیادی جزئیات پرده‌ها را بر ما عیان می‌کنند؛ از جمله ماهیت روایی پرده‌ها، جنبه‌های حماسی و گنجاندن مجموعه‌ای از روایت‌ها و رخدادها در یک قاب. تقریباً عمده پرده‌های قهوه‌خانه‌ای، چه آنها که به عاشورا مربوط می‌شوند و چه آنها که داستان‌های شاهنامه را روایت می‌کردند جنبه روایی دارند. 
حتی در بعضی پرده‌ها، نقاش با ساختن قاب‌های متعدد در یک پرده، روایت را از ابتدا تا انتها تعریف می‌کند. نمونه‌ای از این پرده‌های روایی را می‌توان در پرده‌های «جوان‌مرد قصاب»، پرده‌های روایتگر زندگی «مسلم ابن عقیل» و «دو طفلان مسلم» و گاه در پرده‌هایی دید که خروج امام حسین(ع) از مدینه تا روز عاشورا را روایت می‌کنند. این پرده‌ها بیش از باقی نمونه‌های نقاشی قهوه‌خانه‌ای بر ماهیت روایی این سنت تأکید می‌کنند و رابطه زنده میان سفارش‌دهنده، مشتریان قهوه‌خانه و نقاش را نمایش می‌دهد.
نمایش تمثال اولیا، از سنت‌های مشخصی تبعیت می‌کردند؛ این تمثال‌ها معمولاً حالتی را نمایش می‌دهند که نشانگر ارادت نقاش، سفارش‌دهنده و مشتریان قهوه‌خانه به اولیا است. در سوی دیگر، نقاشان معمولاً دیگر چهره‌ها را با حالتی‌ نقاشی می‌کردند که نمونه‌اش در ابتدای همین نوشته و در نحوه نمایش اشقیا توصیف شد. تمثال اولیا معمولاً با هاله‌ای به رنگ زرد نمایش داده می‌شده. در مورد نقاشی‌کردن هاله زرین به دور سر اولیا، نظریات متعددی وجود دارد. چون این سنت که نشانگر قداست بوده در نقاشی بیزانسی و بعدتر در نقاشی مذهبی اروپایی هم دیده شد. اما براساس چند نظریه، این سنت احتمالاً ابتدا در ایران ظاهر شده و بعدتر به سنت‌های بصری گوناگون راه یافته است. 
اما فارغ از این، نقاشان قهوه‌خانه معمولاً از این شیوه در نمایش تمثال اولیا استفاده می‌کردند. شیوه نمایش تمثال اولیا را به اسماعیل جلایر نسبت می‌دهند. اسماعیل جلایر، نقاش دوره فتحعلی‌شاه قاجار بود که گاه بنیانگذار جریانی خوانده شده که «خیالی‌سازی» خوانده شده. نقاشان قهوه‌خانه تقریباً در همه آثار در تصویر‌کردن تمثال اولیا از آموزه‌های اسماعیل جلایر تبعیت می‌کردند. این شیوه را می‌توان در تصویر‌کردن پرده‌های مرتبط با عاشورا و پرده‌های دیگری مشاهده کرد که شهادت امام رضا(ع)، فتح قلعه خیبر یا دیگر مضامین مذهبی را نمایش می‌دادند.
هر چند این شیوه و تأسی از سنت‌های بصری را می‌توان کم‌و‌بیش در پرده‌های حماسی هم مشاهده کرد که معمولاً داستان‌های شاهنامه را روایت می‌کنند. با این‌حال در پرده‌های شاهنامه در نمایش چهره قهرمانان شاهنامه گاه اندکی اغراق دیده می‌شود. اما در نمایش تمثال اولیا نقاش معمولاً از هر نوع اغراقی حذر‌می‌کرده.
هر چند - آنطور که ذکر شد - بسیاری از پرده‌های عاشورایی وجوه حماسی داستان عاشورا  را به نمایش می‌گذاشتند، اما از طرف دیگر در بسیاری از پرده‌ها که نمونه‌اش را در بین نقاشی‌های پشت شیشه هم می‌توان دید، امام حسین(ع) به‌صورت تک‌نقاشی شده که گاه حضرت علی‌اصغر را در آغوش گرفته است. 
در این آثار که حس‌و‌حال سوگوارانه‌تری به نسبت پرده‌های بزرگ‌تر و پرکارتر دارند، گاه جزئیات هم کمتر به نمایش درمی‌آمدند تا حضرت امام حسین(ع) را تنها در میانه پرده ببینیم. در این آثار شهادت حضرت علی‌اصغر معمولاً با نمایش تیرهایی که به سینه‌اش خورده، تصویر می‌شود. در نقاشی‌های پشت شیشه معمولاً جزئیات به حداقل می‌رسید و به جای جزئیات روایی، عناصر بصری گوناگون فضای بصریی را شکل می‌دهد که حسی میان سوگواری از یک‌سو و از  سوی دیگر بزرگی و قداست امام حسین(ع) را به شکل تؤامان نمایش می‌دهد. 
بیننده در مقابل این آثار معمولاً مسحور رنگ‌ها و جلوه ساده صحنه‌ای می‌شود که نقاش با ارادت و خلوص برای سفارش‌دهنده‌ کشیده است. پس همان‌قدر که آثار ذکر شده در ابتدا صلابت و شکوه را نمایش می‌دهند، آثار بعدی نشان از سوگواری و اندوه دارند. پس شاید بیننده با تعقیب تنها چند پرده از ده‌ها پرده مذهبی قهوه‌خانه، حس‌‌های گوناگون نقاشان و سفارش‌دهندگانی را دریابد که با تماشای این آثار همه باورهایشان را به چشم می‌دیدند و این کاری است که از دست هر هنرمند ساخته نبوده و نیست و در کمتر سنتی این‌چنین بارها تکرار شده است.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید