فریدون جیرانی
تو نخستین کسی نیستی که فرصت سخن گفتن را از من گرفتی!... فرصت از عشق گفتن را، فرصت بودن را، پیش از تو هم نزدیکترین کسانم مرا بیعشق میخواستند!...آنها هم مانند تو نمیدانستند که هر گاه درون زنی از باور عشق خالی شد، جایگاه کینه و نفرت و خودخواهی میشود... تو از من میخواهی، همهچیزهای زمینی را باور کنم... تو از من میخواهی روی زمین بایستم... اما از عشق زمینی بگریزم!....
شام آخر
در همینه زمینه :