خواب مظلومی در المپیک تعبیر شد
خاطرهبازی با حشمت مهاجرانی که پرافتخارترین مربی ملی تاریخ فوتبال ایران است
طرفداران قدیمی فوتبال در ایران میدانند که حسرت صعود فوتبال به بازیهای المپیک طولانی شده و نزدیک به نیم قرن است که در یکی از بزرگترین ویترینهای فوتبال دنیا دیده نمیشویم. اما کمتر کسی میداند که آخرین بار با یک سرمربی ایرانی و با چه کیفیت بالایی در این بازیها حضور داشتیم. تیم ملی ایران آخرین بار با رهبری حشمت مهاجرانی در المپیک 1976مونترال به میدان رفت و دست بر قضا به مرحله حذفی هم راه پیدا کرد! تیم جوان و یکدستی که حشمت مهاجرانی روانه مسابقات کرد در برابر لهستان، یکی از بهترین تیمهای آن روزگار در قامت تیم شگفتیساز ظاهر شد؛ اما به واسطه کمتجربگی برخی بازیکنان در نهایت یک باخت خفیف را تجربه کرد. حشمت مهاجرانی آن روزها مرد اول فوتبال ایران بود و همان تیم را تا مرحله یک چهارم نهایی بالا برد، اما باز هم در برابر شوروی با اختلاف یکگل باخت تا بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران در بازیهای المپیک را رقم بزند. او که سالهاست جای خالیاش در بطن فوتبال ایران احساس میشود خاطراتی شنیدنی از المپیک مونترال را روایت میکند.
تیم ملی با اقتدار به المپیک مونترال صعود کرد و حریفان آسیایی مثل بحرین، عراق و عربستان را به راحتی برد. در آن مسابقات سرمربی تیم ملی فرانک اوفارل ایرلندی بود. چطور بعد شما جایگزین او شدید؟
در آن مسابقات اوفارل سرمربی بود و من بهعنوان سرمربی تیم ملی جوانان فعالیت میکردم. مسابقات مقدماتی المپیک مونترال خیلی برای فوتبال ایران مهم بود چون 4سال قبل به المپیک توکیو صعود کرده بودیم، اما بهخاطر باخت به آلمان و رومانی نتوانستیم به دور بعد صعود کنیم. این بار میخواستیم به المپیک برویم و به جمع 8تیم برتر راه پیدا کنیم. برای این کار ابتدا باید مسابقات مقدماتی را میبردیم. ما بحرین و عربستان را 3بر صفر بردیم و عراق را هم با یک گل مغلوب کردیم تا قدرتمان را به فوتبال آسیا نشان بدهیم و به راحتی راهی المپیک مونترال شویم.
بعد از صعود تیم ملی به المپیک یک اتفاق عجیب رخ داد و شما بهعنوان جانشین فرانک اوفارل که کارنامه درخشانی داشت، هدایت تیم ملی را در دست گرفتید. بعد از انتخاب شما بهعنوان سرمربی چه تغییراتی در تیم ملی بهوجود آمد؟
در آن سالها مدیران فدراسیون، فوتبال را میفهمیدند و خودشان کارشناس فوتبال بودند. هر تصمیمی که فارغ از گرایشهای سیاسی میگرفتند کارشناسی شده بود و حتماً برای آن استدلالهایی داشتند. آن موقع اسکلتبندی تیم ملی را دو تیم تاج و پرسپولیس تشکیل میدادند اما فدراسیون فوتبال با برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت، فوتبال ایران را از انحصار این دو تیم خارج کرد و پایان فوتبال دوقطبی از همان جا کلید خورد. برنامه دیگر فدراسیون این بود که به مسابقات رده جوانان اهمیت دوچندانی بدهد و تیمهای پایه را تقویت کند که همینطور هم شد.
ظاهراً بعد از مسابقات آسیایی تهران موضوع جوانگرایی در فوتبال ایران جدیتر شد و انتخاب شما بهعنوان سرمربی تیم ملی هم احتمالاً با این ماجرا بیارتباط نبود.
همینطور است، بعد از قهرمانی تیم ملی ایران در بازیهای آسیایی 1974که با سرمربیگری فرانک اوفارل رقم خورد، چند بازیکن مسن و باتجربه جای خودشان را به بازیکنان جوان دادند. پروسه جوانگرایی در تیم ملی هم با برنامه پیش رفت. آن موقع من سرمربی تیم ملی جوانان بودم و با این تیم دو بار قهرمان آسیا شدیم. بازیکنان نخبه زیادی در آن تیم داشتیم که حسن روشن یکی از آنها بود. آن موقع دستیار اوفارل در تیم ملی بزرگسالان هم بودم و این مربی قبل از انجام هر کاری با من مشورت میکرد. همان موقع با پیشنهاد من برای حضور 2تیم در تورنمنت چندجانبه کورش موافقت کرد و تیم ملی جوانان در آن مسابقات خیلی خوب بازی کرد. راستش تصورش را نمیکردم که بعدها فدراسیون به من اعتماد کند و سرمربی تیم ملی بزرگسالان شوم.
این هم نکته عجیبی بود که فدراسیون ریسک برکناری مربی موفقی مثل اوفارل را پذیرفت. مربی ایرلندی هم ادعا کرد بعد از قطع همکاری با ایران با هیچ تیم دیگری همکاری نکرد. بعد از این ماجراها با اوفارل در تماس بودید؟
اوفارل به من اعتماد کامل داشت و بعد از قطع همکاری با فدراسیون فوتبال ایران با هم در ارتباط بودیم. یکبار بعد از پیروزی انقلاب که سرمربی تیم ملی امارات بودم با من تماس گرفت و دنبال تیم بود. اوفارل را به باشگاه الشعب معرفی کردم و او بهعنوان سرمربی چندماه با این تیم کار کرد. قراردادش را که قرارداد خوبی هم بود خودم برایش بستم اما بعد از 8-7ماه گفت خسته شدهام و میخواهم از امارات بروم. من هم از مدیر باشگاه الشعب خواستم قراردادش را فسخ کند و این باشگاه بدون اینکه یک دینار از قرارداد اوفارل کسر کند با او قطع همکاری کرد.
تیم ملی با همان بازیکنان جوان در بازیهای تدارکاتی قبل از المپیک مونترال درخشان ظاهر شد و نتایج خوبی گرفت. مثل بازی در برابر تیم المپیک فرانسه. همه بزرگان فوتبال فرانسه در آن بازی حضور داشتند؟
قبل از حضور در المپیک مونترال با رایزنیهای مرحوم مهدی اسداللهی که از مربیان و فوتبالنویسهای خبره ایران بود، در دهکده بازیهای المپیک یک بازی دوستانه با تیم ملی فرانسه انجام دادیم و با نتیجه 4بر 3برنده شدیم! آن موقع بازیهای تدارکاتی خوبی داشتیم. قبل از جام جهانی 1978هم یکبار دیگر در تولوز با تیم ملی فرانسه بازی کردیم که با نتیجه 2بر یک باختیم و فرانسویها با اشتباه داور ما را بردند. فرانسه با همه بزرگانش مثل هنری میشل، برنارد لاکومبه، میشل پلاتینی و ژان تیگانا مقابل ما بازی کرد. آن موقع تیمهای ملی امید و بزرگسالان از هم جدا نبودند و همه کشورهای با تیم بزرگسالان راهی المپیک میشدند.
المپیک مونترال برای ایران با برد مقابل کوبا شروع شد. بردن تیم ناشناخته کوبا هم کار آسانی نبود. نخستین برد ایران در المپیک مونترال چگونه رقم خورد؟
همینطور است، کوبا تیم ناشناختهای بود اما نمیشد آن را دستکم گرفت. ما با تمام قوا به مصاف این تیم رفتیم چرا که 3امتیاز بازی نخست میتوانست ما را به دور بعد بازیهای المپیک ببرد. بگذارید یک خاطره برایتان تعریف کنم. صبح روز بازی با کوبا خدابیامرز غلامحسین مظلومی به من گفت خواب دیده که به کوبا گل زده و ما بازی را بردهایم. من هم گفتم عزیزم هنوز شب نشده که خواب دیدی به کوبا گل زدی! کمی با هم شوخی کردیم و به مظلومی گفتم بهخاطر توانمندیهایی که داری امروز تو را در ترکیب اصلی قرار میدهم و میخواهم بهترین بازی عمرت را انجام بدهی. او هم خیلی خوب بازی کرد و کوبا را با تک گل غلامحسین مظلومی بردیم.
اوج کار ایران در برابر لهستان، یکی از تیمهای قدرتمند آن سالها بود. تیمی که یان توماژوفسکی را درون دروازه داشت و بازیکنان سرشناس دیگری مثل ژارماخ و لاتو هم در ترکیب اصلی بودند. نیمه اول بازی با لهستان یکی از درخشانترین بازیهای تاریخ فوتبال ایران است. اینطور نیست؟
هنوز هم خیلیها درباره نیمه اول بازی با لهستان صحبت میکنند. آن موقع لهستانیها یکی از بهترین تیمهای دنیا بودند و بعد از کسب مقام سوم در جام جهانی 1974میخواستند در المپیک فینالیست شوند. ما در برابر لهستان بازی را خیلی خوب شروع کردیم و در دقیقه 6علی پروین گل زد. نیمه اول را یک بر صفر بردیم اما در نهایت بازی را با نتیجه 3بر 2باختیم. ما و لهستان برای سرگروهی بازی میکردیم و با این نتیجه لهستان بهعنوان سرگروه و ما بهعنوان تیم دوم به جمع 8تیم برتر المپیک راه پیدا کردیم.
شاید اگر تیم باتجربهتری بودیم دستکم بازی با تساوی تمام میشد...
در مرحله بعد و در بازی با شوروی هم این اتفاق تکرار شد و با نتیجه نزدیک به شوروی باختیم. در آن بازی هم در اواخر بازی که 2بر یک عقب بودیم یک فرصت عالی داشتیم که هدر رفت. شاید اگر شوروی را میبردیم و به جمع 4تیم پایانی راه پیدا میکردیم برای نخستین بار در فوتبال مدال المپیک میگرفتیم، اما نشد. در آن بازی مینایف که یکی از بهترین مدافعان دنیا بود، بهدلیل 2اخطاره بودن نباید بازی میکرد اما اعتراض ما به جایی نرسید و این بازیکن در خط دفاعی شوروی بازی کرد. ما هم تیم جوانی داشتیم و باید بهای جوانگرایی در تیم ملی را میپرداختیم. چندماه بعد با همان تیم به تورنمنت چهارجانبه رئالمادرید رفتیم و با تیم ملی آرژانتین یک بر یک مساوی کردیم. بعد هم بهراحتی راهی جام جهانی 1978شدیم و آنجا آبرومندانه
بازی کردیم.