سیدمحمدرضا احدی - کارشناس فرهنگی
خانمی در صفحه مجازیاش نوشته بود: وقت آزمایشگاه داشتم و تا نوبتم بشود، روی نیمکتی در پارک کنار آزمایشگاه نشستم وسرگرم گوشی شدم. در حال خودم بودم که ناگهان احساس کردم سگی بسیار بزرگ به من نزدیک شد و کفشم را بو کشید. ترسیدم و بیاختیار فریاد زدم. زنی که صاحب سگ بود با ناراحتی و فحاشی سرم داد زد که سگم را ترساندی. مگر شعور نداری که سگ زبان بسته را میترسانی؟ گفتم: سگ شما ناگهان به من نزدیک شد و من را ترساند؛ حالا من بدهکار شدم؟ آن خانم طلبکارانه توهینش را بیشتر کرد و حتی به پوشش مذهبی و تیپ ظاهریام جسارت کرد و گفت: میخواهی همین سگ را به جانت بیندازم تا تکه پارهات کند؟ این بود که من از ترس اینکه واقعاً سگ را به جانم بیندازد ساکت شدم و هیچ نگفتم تا شرش کم شود.
عدهای از روی علاقه شخصی و انس با حیوانات است که سگ و گربه نگهمیدارند و البته آزاری هم برای کسی ندارند. اینها در زمان خلوتی کوچه و خیابان سگشان را به پیادهروی میبرند و در عین حال مراقب حال مردم هستند. درباره این دسته صرفنظر از بحث شرعی نگهداری سگ و نجاست و طهارت محیط زندگی، خیلی حرفی ندارم. عدهای دیگر به تقلید از فرهنگ غربی سگ نگهمیدارند و سگ داشتن را نشان کلاس و تمدن و تفاوت با دیگران میدانند. اینها به انگیزه تفاخر سگها را با خود راه میاندازند تا این و آن ببینند و انگار سگ داشتن را یک امتیاز میدانند. خیلی از این جماعت اصلاً رعایت حقوق مردم را هم نمیکنند. سگشان در آپارتمان سر و صدا راه میاندازد و همسایهها را میآزارد و هنگام پیادهروی و راه رفتن روزانه درکوچه و خیابان به مردم نزدیک میشود و آنها را میترساند و حتی بعضاً لباسشان را آلوده میکند. اینها اصلاً برایشان اهمیتی ندارد و اگر کسی هم به سگشان حرفی بزند آزرده میشوند و به او پرخاش میکنند. گویا این دسته از افراد حقوق سگی را از حقوق انسانی بالاتر و مهمتر میدانند و برای رفاه سگشان حاضرند هر کاری بکنند و حتی اگر کسی به سگشان گفت بالای چشمت ابرو، شکمش را بدرند. اینها برای سگشان شرافت و ارزش و امتیازی قائل هستند که برای هیچ انسانی قائل نیستند. اینها خطاب به کسانی که معتقد به نجاست سگ هستند میگویند شما نجس هستید و چرا این حیوان وفادار باید نجس باشد و آن وقت با کلی سفسطه و فلسفهبافی احکام دین را هم زیر سؤال میبرند. واقعا نمیفهمم اگر قرار باشد ما داعیه روشنفکری و علاقه به تقلید از زندگی غربی داشته باشیم، آیا باید از توسعه و تمدن غربی که عاشقش هستیم فقط سگش را بشناسیم و فقط به سگداری عمل کنیم؟ چرا فرهنگ رعایت حال همسایه و حقوق انسان را از آنها یاد نمیگیریم؟ کاش همین سگداری را هم از آنها یاد میگرفتیم نه اینکه فقط پز و افادهاش را داشته باشیم. کاش اگر هم میخواهیم سگ نگهداریم، فرهنگ سگ داشتن را هم از آنها یاد میگرفتیم و رعایت میکردیم. بسیاری از دوستان ساکن در کشورهای غربی میگویند که اگر سگی هنگام پیادهروی در اماکن عمومی مثل پارکها یا معابر مدفوع بکند، صاحب سگ موظف است فضلهاش را جمع کند وگرنه مبالغ بالایی جریمه میشود. مثلاً در کانادا ۷۰۰دلار کانادا برای این کار جریمه درنظر گرفته شده است. در مترو و اتوبوس و تاکسی باید سگ را با جعبههای مخصوص حملونقل حیوانات خانگی جابهجا کنند که مزاحمتی برای مردم ایجاد نشود. آنها اصالت را به انسان میدهند و با اینکه سگ عضوی از زندگی آنهاست، مثل خیلی از ماها سگزده نیستند و به بهانه حقوق حیوانات یا عاطفه ورزی برای سگها تعرض به حقوق شهروندی را نمیپذیرند. اما سگ داران و سگ بازان ما سگشان را بر دیگران حتی انسانها ترجیح میدهند. اعتراض مردم ما هم به این رفتارهاست وگرنه به ما ربطی ندارد که کسی در خانهاش حیوانی نگهمیدارد یا نه. ما هم که با نگهداری حیوانات مخالفیم وظیفه نداریم کسی را به زور با خود همراه کنیم و فقط میتوانیم از معایب و مضرات این کار و شرایط بهداشتی یا شرعی آن برای مردم بگوییم. حالا اگر کسی باز هم مایل بود سگ یا هر حیوان دیگری داشته باشد، دیگر خود داند اما باید اصول و چارچوبهای لازم را رعایت کند و به حقوق و امنیت و آسایش شهروندان خللی وارد نکند.
حقوق حیوان، حقوق انسان
در همینه زمینه :