از 200 متر سد تا 20سانتیمتر تراز دریاچه
دکتر حجت میانآبادی/ عضو هیأت علمی گروه مهندسی آب دانشگاه تربیتمدرس
یک سؤال اساسی در بحث مسائل آبی در کشور این است که چرا ما میتوانیم یک سد عظیم با ارتفاع 200متر بسازیم ولی نمیتوانیم تراز سطح دریاچه ارومیه را ۲۰سانتیمتر افزایش دهیم؟ مگر هر 2 مسئله، مسئله آبی نیستند؟
چرا در یک مورد تا این حد بهظاهر موفق بودهایم که حتی سخن از صدور توان مهندسی آبی به خارج از کشور میگوییم، ولی در مورد دوم، باوجود هزینهکرد چند هزار میلیارد تومانی و مشاوره و مشورت از دهها نهاد و دانشگاه و سازمان بینالمللی تاکنون نتوانستهایم تراز یک دریاچه را در حد چند سانتیمتر افزایش دهیم؟
جواب این سؤال کاملا مشخص است. باوجود اینکه هر دو مسئله، به ظاهر یک مسئله آبی هستند؛ اما نوع و جنس آنها کاملا متفاوت است. مسئله اول (سدسازی)، یک مسئله ظاهرا فنی و صرفا مهندسی است؛ اما جنس و نوع مسئله دوم (افزایش ارتفاع دریاچه ارومیه یا جلوگیری از خشکشدن تالابها)، یک مسئله اجتماعی - انسانی است.
مشکل زمانی آشکار میشود که بخواهیم یک مسئله با ماهیت اجتماعی- آبی را با رویکردها و راهکارهای صرفا مهندسی- آبی حل یا برطرف کنیم. بنابراین، این ادعا میتواند اغراقآمیز نباشد که یکی از جدیترین مشکلات مدیریت و سیاستگذاری منابع آب درایران آن است که مسئولان و سیاستگذاران میخواهند مسائل و مشکلات آب کشور را صرفا با نگاه مهندسی حل و مدیریت کنند. به بیان ساده، یک مشکل جدی مسائل آب در کشور ما این است که میخواهیم قوانین حاکم بر مواد بیجان و حتی آلی را بر مسائل جاری در امور جوامع و مجموعههای انسانی حاکم کنیم و از آنجا که در مدیریت سیستمهای منابع آب، تنها این قوانین طبیعی را آموختهایم، بنابراین میخواهیم کل سیستمهای آبی را تنها با این قوانین ناقص، اما ضروری تحلیل و مدیریت کنیم که این رویکرد در بلندمدت یقینا محکوم به شکست است.
از آنجاکه ما در کشور و بهخصوص در حوزه سیاستگذاری و همچنین دانشگاهی و آموزش، مسائل آبی را مسائلی صرفا «مهندسی» میدانیم، در بسیاری از مسائلی که تنها به ابعاد فنی و مهندسی محدود میشود بهظاهر موفق عمل میکنیم؛ اما متأسفانه در سایر مسائلی که از جنبههایی بهجز جنبههای فنی و مهندسی برخوردار باشند، تقریبا دانش و تجربه مناسب نوینی نداریم و متأسفانه دستمان کاملا خالی است.
شک نباید کرد که با رویکرد فعلی ستادهایی همچون ستاد احیای دریاچه ارومیه و زایندهرود و غیره و تخصیص بودجههای چندهزارمیلیارد تومانی و حتی استقراضهای میلیارد دلاری از منابع خارجی، مسائلی مانند احیای دریاچه ارومیه یا احیای تالابها و دریاچههای دیگردر کشور رخ نخواهد داد، زیرا با نگاه صرفا مهندسی- آبی، بههیچعنوان نمیتوان به حل مسائلی از جنس مسائل اجتماعی یا سیاسی منابع آب پرداخت. متأسفانه این یکی از بزرگترین مصایب و چالشهایی است که دانشگاهها و مراکز سیاستگذاری کشور سالیان سال از آن غافل بوده و هستند.
نکته دیگر آنکه، علاوهبر خشکشدن رودخانهها، دریاچهها و تالابهای کشور، افت کیفی و کمی منابع آبهای زیرزمینی نیز یکی از مشکلات بسیار جدی کشور در حوزه منابع آب است که متأسفانه به اندازه کافی مورد توجه و دغدغه جدی مسئولان و مردم قرار نگرفته است. هر چند که برای مدیریت این مسئله چند سالی است که طرح احیا و تعادلبخشی منابع آبهای زیرزمینی با توجه بسیار محدود در حال اجراست، ولی حال میتوان بهخوبی فهمید که احیا و تعادلبخشی منابع آبهای زیرزمینی کشور، صرفا با ابزارهایی همچون کنتور هوشمند یا نیروهای گشت ویژه برای بستن چاههای غیرمجاز، رخ نخواهد داد. برای احیای منابع آبی و دریاچهها و تالابها و... در کشور، بیش از آنکه به بودجههای چند هزار میلیارد تومانی نیاز باشد، ابتدا به تغییر باور و نگاه مدیران، طراحان و سیاستگذاران کشور در این حوزه نیاز است که آگاه شوند و بدانند که مسائل آبی مسائل صرفا مهندسی نیستند؛ بلکه بسیاری از آنها دارای ابعاد اجتماعی، سیاسی و هیدروپلیتیکی هستند که به هیچ عنوان با رویکردهای صرفا مهندسی قابل حل و مدیریت نیستند.