موقعیت پیمان
علیرضا محمودی ؛ دبیر گروه ادب و هنر
بزرگترین موفقیت و بزرگترین جدال برنامهسازان سازمان صداوسیما در یک سال مدیریت پیمان جبلی، در بیرون مرزهای جامجم رقم خورد؛ یکی روی صحنه برج میلاد آن زمان که محمد سلوکی چندینبار نام موقیعت مهدی را در اختتامیه جشنواره فیلم فجر تکرار کرد. برای نخستینبار بود که یکسریال تقطیعشده همه رقبا را کنار میزد و دیگری در پیچ و تاب پرونده ساترا و بهدستگرفتن حق مدیریت شبکه نمایش خانگی. در دورانی که مدیریت سازمان درگیر تحولات مدیریتی بود و مخاطبان تنها در جابهجایی بخشهای خبری و تعطیلی شبکههای بدون توجیه اقتصادی تحولات را دنبال میکردند، درخشش گروه هادی حجازیفر در خلق شخصیتی فراگیر و مؤثر از شهید مهدی باکری همچون ارسال مهمات به خاکریزهای خط مقدم ارزشمند بود. از سوی دیگر، سازمان همه تلاش فرهنگی و اداری خود را بهکار بست تا شبکه نمایش خانگی را به دورن خود بیاورد در روزگاری که کاهش محسوس مخاطبان برنامههای داخلی و افزایش پیدرپی رسانههای خارجی، کارنامه سازمان را به خوردن مهر حداقل تجدیدی نزدیک میکند، هر موفقیتی میتواند یادآوری ابهت سازمان باشد؛ ابهتی که برای منتقدان تنها در تعداد شاغلان و کارمندان معنی میشود.
این داستان تازهای نیست که سازمان صداوسیما نیازمند تحول است. نهتنها جبلی که دوست و دشمن بارها نوشته و گفتهاند. اما همه راویان داستان تحول سازمان نمیدانند که تغییر در سازمانی با این ابعاد عظیم و حساسیت عمیق تا چه حد دشوار است.
جبلی همچون 2مدیر قبلی سازمان برای رسیدن به بالاترین سطح مدیریت رسانه ملی، راه را پله به پله طی کرده و میداند ساختار اداری و بافتار برنامهسازی صداوسیما در طول 4دهه بعد از انقلاب دچار چه آسیبهایی است. شرایط اقتصادی سازمان را برای برونسپاری تولید و دشواری تامین هزینههای رایج را میداند. میداند که حساسیتهای طبقات اجتماعی و خردهفرهنگها در یک کشور پهناور که تنها یک رسانه ملی دارد، تا چه اندازه میتواند شرایط را برای برنامهسازان سخت کند. در مقابل این همه تنگنا، چه مخاطبان و چه منتقدان بیرحمانه هر برنامهای را بهعنوان پوششدهنده همه افکار متنوع و عقاید متکثر جامعه نقد میکنند و انتظاری بیش از ظرفیتها از برنامهها دارند. در چنین بستر ناهمواری که نه دست بازی هست و نه دست یاری، مدیر تازه سازمان میخواهد سند تحول سازمان را بهعنوان محوری برای تغییر به تصویب مراجع بالادستی برساند. برای تولید برنامههای نمایشی ساختارهای ممیزی جوان و جسور انتخاب کند و برای ترمیم اعتماد در حیطههای اطلاعرسانی خبرسازان را به عمق اتفاقات ببرد. روحیه انتقادی را در سازمان تقویت کند و ملیبودن رادیو و تلویزیون را بیشتر به چشم بیاورد.
رسیدن به این همه هدف در سالی که شرایط اقتصادی چندان همراه نیست، عملیات غیرممکن است. اما رصد هر حرکتی میتواند چشمانداز تازهای خلق کند و هر امیدی هرچند کوچک میتواند به بازکردن مسیری تازه بینجامد.
پیمان جبلی نخستین مدیر سازمان نیست که از تحول میگوید و بدونشک آخرین آنها نیز نخواهد بود. اما همه میدانیم که برای رسیدن به رسانه ملی مطلوب چه راه دشوار کوفتهنشدهای در انتظار هر مدیر تحولگرایی است. پرونده سال اول مدیریت سازمان با جبلی بدون آغاز تولید هیچ سریال قابلتوجهی و بدون هیچ برنامه خیابان خلوتکنی روی آنتن و همچنان رقابت با رسانههای جیبی هنوز جبلی و همکارانش دست بهکار جسورانهای نزدهاند. جبلی باید به پیش برود؛ پیشروی در مسیری سخت با رقبای هوشیار و امکانات فراوان. قهرمانی برای قهرمان در پایان داستان رقم خواهد خورد. داستان برای جبلی تازه شروع شده است.